خبرگزاری هرانا - مادر ستار بهشتی، وبلاگ نویس مقتول در بازداشتگاههای ایران گفت:
"من میخواهم زودتر پرونده پسر مرا به دادگاه بفرستند. دادرسی باید علنی باشد.
تمام خبرنگارها هم باشند. داغ آن بچه دارد مرا میسوزاند."
خانم گوهر عشقی در گفتگو با رادیو فردا تاکید کرد:
"بچه مرا سالم از خانه بردند و کشتهاش را به من دادند. اگر آنها میگویند که ما
نفهمیدیم ستار چطور مرده است، پس چرا جنازهاش را به ما نشان ندادند؟ چرا صورتش را
به من نشان ندادند؟"
گزارش درگذشت ستار بهشتی، وبلاگنویس منتقد
حکومت، در زندان، روز یکشنبه ۱۷ دی ماه ۱۳۹۱ در صحن علنی مجلس قرائت شد.
به نوشته خبرگزاریها، در این گزارش آمده است که
علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نیست، اما محتملترین علت منجر به فوت میتواند
«پدیده شوک» باشد.
در این میان، محمدرضا تابش، نماینده اصلاحطلب
مجلس از اردکان، گفت که "بخشهایی از این گزارش حذف شده است."
ستار بهشتی بهواسطه فعالیتهای اینترنتی خود روز
نهم آبان ۱۳۹۱، توسط پلیس سایبری ایران، فتا، بازداشت شد و ۱۳ آبانماه تحت نظر
پلیس فتا درگذشت.
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در گفتوگو با رادیو
فردا در مورد گزارش قرائت شده در مجلس میگوید:
گوهر عشقی: بچه مرا کشتهاند. بچه مرا کشتهاند.
بچه مرا سالم از خانه بردند. بیگناه بود. وابسته به هیچ جا نبود. من هیچیک از این
حرفها را قبول ندارم.
در این گزارش گفته شده است که پسر شما متهم به
فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به ارزشهای نظام و اجتماع و تبانی به قصد اقدام
علیه امنیت کشور بوده است؟ نظرتان در مورد این اتهاماتی که به پسرتان وارد شده است،
چیست؟
من هیچ کدام از اینها را قبول ندارم. پسر من اصلا
وابسته به کسی نبود، وابسته به خودش بود. بچه من ایرانی و ایرانپرست بود و در راه
ایران کشته شد.
در مورد مرگ فرزند شما در زندان صحبتهای زیادی از
طرف مقامهای رسمی شده است از جمله در همین گزارش مجلس.
من از متهمی که آورده بودند پرسیدم میخواهم بدانم
ستار بهشتی وقت بازجویی چه میگفت؟ به من جواب داد ما او را میزدیم و او میخندید.
بچه من زیر شکنجه مرده است. او را کشتهاند. اگر نکشتهاند پس چرا جنازهاش را به
ما ندادند تا خودم بدنش را شستشو دهم؟
کسی که برای عذرخواهی از شما آمده بود، گفت که ما
ستار بهشتی را میزدیم و او میخندید؟
بله. یک بار هم بیشتر او را ندیدم. گفتم من یک کلام
بیشتر با شما صحبت ندارم. میخواهم ببینم شما که بچه مرا شکنجه میدادید، چه
میکرد؟ جیغ میزد؟ گریه میکرد؟ ناله میکرد؟ گفت نه. ما میزدیم و او میخندید.
گفتم بنازم به او که شیر بود و شما روباه بودید.
مشخص شده است که چند نفر در ضرب و شتم فرزند شما در
زندان دخالت داشتهاند؟
فکر میکنم یک نفر بوده است. یک نفر را به ما نشان
دادند و گفتند تا آخرش این بوده است.
خبر دارید که پرونده اتهام علیه کسی که خودش اعتراف
کرده که فرزند شما را مورد ضرب و شتم قرار داده و متهم است، در محاکم قضایی به کجا
رسیده است؟
نه. این جور که من شنیدهام الان در مجلس مطرح است.
نه. این جور که من شنیدهام الان در مجلس مطرح است.
از مقامهای قوه قضائیه و سایر مقامات کشور در مورد
پرونده پسرتان چه درخواستی دارید؟
من از آنها خواهش میکنم، تمنا میکنم که دادگاه
فرزند من علنی باشد، نه مخفی. تمام خبرنگاران هم آنجا باشند. رسیدگی به پرونده بچه
من علنی باشد. باید هر چه زودتر این پرونده را به دادگاه بفرستند.
آیا بعد از اینکه فرد متهم را پیش شما آوردند تا از
شما عذرخواهی کند، از سوی مقامهای قوه قضائیه یا نیروی انتظامی و سایر نهادها در
رابطه با پرونده مرگ فرزندتان با شما تماسی گرفته شده است؟
نه. کسی نیامد عذرخواهی کند. هیچ کس نیامده است. از
مقامهای ایرانی یا ملل متحد خواهش میکنم که به این موضوع رسیدگی کنند. دستهای
تکتکشان را میبوسم. پرونده بچه من را زودتر به نتیجه برسانند اما به طور علنی
باشد.
یک مادر داغدار اینجاست. یک مادری که سرپرستش را از
دست داده است. مادری هستم که الان با عکسهای فرزندم زندگی میکنم.
با مریضی خودم دارم دست و پنجه میزنم. ستار
پرستارم بود. یک موضوع دیگر را هم بگویم. وقتی که چهلم ستار تمام شد مرا گرفتند و
زدند. موهای سرم را کشیدند. روسریام را کشیدند و حرفهای نامربوطی به من زدند. با
دختر من هم همین طور برخورد کردند. او سید اولاد پیغمبر است و نباید روسری و چادر
او را میکشیدند. تازه ما عزادار هم بودیم. پسرهای مرا هم گرفتند و زدند. آیا باید
با یک مادر داغدیده این طور رفتار کنند؟
آیا شما در همین ارتباط شکایتی مطرح کردهاید؟
نه اصلا شکایتی مطرح نکردیم. به ما گفتند که اصلا
با جایی مصاحبه نکنید ما خودمان رسیدگی میکنیم. اما چه رسیدگی کردند؟ هیچ کس نیامد
دم در خانه من را باز کند و حتی یک تسلیت خشک و خالی بگوید.
بچه مرا سالم از خانه بردند و کشتهاش را به من
دادند. اگر آنها میگویند که ما نفهمیدیم ستار چطور مرده است، پس چرا جنازهاش را
به ما نشان ندادند؟ چرا صورتش را به من نشان ندادند؟
خبرنگار رفته و از مردهشورخانه پرسیده است. به او
گفتهاند بدن آقای ستار بهشتی آنقدر آزرده بوده که به سختی شستشو داده شده و حتی
قابل شستشو نبوده است.
خود متهم گفت که پسر شما زیر شکنجه کشته شده است.
من از آنها میخواهم زودتر پرونده پسر مرا به دادگاه بفرستند. دادرسی باید علنی
باشد. تمام خبرنگارها هم باشند. داغ آن بچه دارد مرا میسوزاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر