۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

شکستگی دست پژمان عبدالحسین‌زاده به هنگام بازداشت



پژمان عبدالحسین‌زاده از زندانیان سیاسی است که در تاریخ هفتم خرداد ماه امسال با یورش ماموران امنیتی به محل کارش بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل می‌شود. در زمان بازداشت که ماموران با او درگیر می‌شوند وی از ناحیه دست دچار شکستگی می‌شود.

به گزارش تارنمای جرس، پژمان عبدالحسین‌زاده از معترضان پس از انتخابات ۸۸ است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت می‌کند. وی در‌‌ همان روز توسط سپاه پاسداران بازداشت و پس از بازجویی اولیه در پایگاه مقداد واقع در خیابان آزادی، به بند دو الف سپاه در زندان اوین منتقل می‌شود.

این زندانی سیاسی، پس از سه ماه با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد و به صورت غیابی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شده و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم می‌شود.

نامه‌ی ابوالفضل عابدینی به دادستان تهران و اعلام اعتصاب غذا

خبرگزاری هرانا - ابوالفضل عابدینی نصر، روزنامه نگار و از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در پی انتقال به زندان کارون اهواز در نامه ای به دادستان تهران اعلام اعتصاب غذا نمود.
در بخشی از نامه‌ی این زندانی آمده است: "هرگونه عواقب سوء ناشی از اعتصاب غذا و به طور کلی مسئولیت سرنوشت اینجانب بر عهده‌ی مقامات قضایی صادر کننده‌ی این دستور غیر قانونی خواهد بود."
متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
با سلام
اینجانب ابوالفضل عابدینی نصر فرزند سهراب بدینوسیله اعلام می نمایم دستور و حکم انتقال اینجانب از زندان اوین به اهواز که در مورخه ۹۲/۵/۶، در بند ۳۵۰ از آن مطلع شده ام بر خلاف خواست و رضایتم بوده و آن را غیرقانونی می‌دانم.
هم چنین به اطلاع می رساند این دستور را ابزاری غیرقانونی و غیر اخلاقی برای اعمال فشار ظالمانه به خود و خانواده ام می دانم و آن را نوعی شکنجه مستمر که برای مدت باقیمانده از حکم اینجانب در نظر گرفته شده ، تلقی می کنم. لذا در اعتراض به این اقدام غیرقانونی و ظالمانه، از این تاریخ و به محض خروج از زندان اوین ، اعتصاب غذای اعتراضی و نامحدود خود خواهم کرد . بدیهی است هرگونه عواقب سوء ناشی از اعتصاب غذا و به طور کلی مسئولیت سرنوشت اینجانب بر عهده ی مقامات قضایی صادر کننده این دستور غیر قانونی خواهد بود.

عدم پاسخ دادستانی به درخواست حسین رونقی ملکی

خبرگزاری هرانا - دادستان تهران علی‌رغم وخامت حال حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، از پاسخ به درخواست‌های وی و خانواده‌اش در خصوص مرخصی استعلاجی سرباز میزند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسین رونقی ملکی که از بیماری کلیه و دستگاه گوارشی رنج می‌برد بارها درخواست مرخصی استعلاجی به مسئولین زندان، دادستانی، ریاست قوه قضائیه و بازجویان پرونده‌ی خود داده است اما علی‌رغم تلاش‌های صورت گرفته از سوی وی و خانواده‌اش هیچ یک از مسئولین مربوطه اقدام موثری در رابطه با وضعیت این زندانی، انجام ندادند.
آقای رونقی به دلیل خونریزی معده قادر به مصرف داروهای تجویزی برای درمان کلیه نیست و ادامه‌ی این روند تاثیر منفی در روند درمان بیماری وی خواهد گذاشت.
گفتنی ست که پدر این زندانی سیاسی نیز در نامه‌ای سرگشاده به دادستان تهران خواهان رسیدگی فوری به وضعیت فرزندش شده بود.

۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

هشدار جدی به ملت ایران!: فاجعه ای سیاه تر از کهریزک!



فاجعه اي بدتر از كهريزك، زنان زنداني را به قربانگاه قرچك بردند!
اخبار ناگواري از نگهداري زنان زنداني عادي و سياسي در زندان م خوف قرچك ورامين منتشر شده است. زنداني كه مانند كهريزك، قربانگاه زندانيان است. بر اساس خبرهاي رسيده حدود ششصد نفر از زنان زنداني رجايي شهر كرج، به اين زندان مخوف در حوالي قرچك ورامين منتقل شده اند. شكنجه هاي جسمي، كشيدن ناخن و زدن شلاق، نگهداري زنان در سوله هاي فلزي و نبودن آب شهري و خوراك سالم و شيوع بيماريهاي پوستي مانند گال از اين زندان گزارش شده است.
پدر يكي از زنان زنداني سياسي كه به تازگي به اين زندان منتقل شده، در مصاحبه اي بخشي از وضعيت زندان را تشريح كرده و خواهان جلب نظر جهانيان نسبت به جنايات هولناك در اين زندان شده است. او گفته است: « تازه به آنجا تبعید شده اند و قرار است آنجا نگهداری شوند. آنجا شکنجه گاه است. وضعیت شان بسیار بد است. آب اشامیدنی ندارند. آب اشامیدنی که استفاده می کنند شور است. یک تکه نان به عنوان غذا می دهند. فروشگاه ندارند. در سوله نگهشان می دارند. من چه حرفی به آنها بگویم. مسئولان خودشان از همه چیز خبر دارند. آنها خودشان این زنان زندانی را در جایی که گاو و گوسفند نگه داری می کنند، زندانی کرده اند. آنها با این زندانی ها مثل گاو و گوسفند رفتار می کنند.»
هر كسي كه دل در گرو ايران و ايرانيان دارد، لطفا» از هر فرصتي براي انتشار و ترجمه و توزيع اين خبر استفاده كند. آنها خواهران و دختران همه ما هستند. براي جلب نظر ايرانيان و جهانيان، در اطلاع رساني لحظه اي درنگ نكنيم

چه خوش است حال مرغي كه قفس نديده باشد.



با هم خواهیم گرفت.
با هم آزادی را جشن خواهیم گرفت.آزادی ذهن خود را،آزادی روح خود را،آزادی باورهایمان که به بند کشیده شده اند.
در این مبارزه با هم می مانیم تا بودن یک ملت را تجربه کنیم.برای پرواز صرفا رفتن جمهوری اسلامی اگر چه شرط لازم است ولی شرط کافی نیست.برای پرواز باید از بند قفس پیش ساخته ذهنمان رها شویم.باید ذهنمان را به بزرگی تمام معناها و واقعیات پهنا دهیم.انگاه به باوری میرسیم که آن باور ماهیتی ناچیز مثل نظام اسلامی را بر خواهد انداخت.
باید باور کنیم که باورها بزرگتر از چیزی هستند که ما برای خود گاهی فرض میکنیم و آنها را به حبس میکشیم.باید رها از باورهای بسته بندی شده در قفس ذهن شویم تا به پرواز درآییم.پروازی به سوی سعادت و یقین.در این راه یک ملت باید همدوش شوند.یک ملت از ابتدا شاید به اندازه جمعیت یک کشور نباشد .میتواند از
 نفر تعریف ملت را با هم آغاز کنیم و به 80 میلیون ایرانی سرایت دهیم.تا بشویم ملت آزاد ایران و با هم کبوتر سفید باورهایمان را به پروازی باشکوه درآوریم...

آری به اتفاق میتوان جان گرفت.

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

پیکر محمد قنبری تحت تدابیر امنیتی در تاکستان قزوین دفن شد


خبرگزاری هرانا - پیکر محمد قنبری، از پیروان آئین یارسان(اهل حق) که شب گذشته توسط نیروهای امنیتی به روستای محل سکونتش در تاکستان قزوین انتقال داده شده بود، صبح امروز با شرکت صدها نفر از هم کیشانش به خاک سپرده شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیکر محمد قنبری جوان ۲۲ ساله‌ای که در برابر مجلس شورای اسلامی خود را به آتش کشیده بود  پس از دو روز  نگهداری در بیمارستان مطهری تهران تحت تدابیر شدید امنیتی و همراهی ده‌ها نفر از نیروهای ضد شورش تهران، ساعت ۲۳:۳۰  یکشنبه شب، بدون اطلاع خانواده‌اش به تاکستان قزوین انتقال یافت.
آقای قنبری صبح روز شنبه، پنجم مردادماه در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زد و علی‌رغم درصد سوختگی بالا به بیمارستان مطهری تهران منتقل و تحت تدابیر شدید امنیتی و جلوگیری از هرگونه ملاقات و اطلاع رسانی بستری شد اما در نهایت در این بیمارستان جان خود را از دست داد.
این مراسم تحت تدابیر شدید امنیتی و تهدید خانواده‌ی وی و عدم هرگونه اطلاع رسانی در خصوص زمان و مکان خاکسپاری برگزار شد؛ با این حال عده‌ای از هم کیشان وی خود را به محل مربوطه رساندند و دو تن از هم کیشان وی به نام‌های "سیاوش حیاتی" دبیر اخراجی آموزش و پرورش و "سید محمد اکبری" وکیل دادگستری با ایراد سخنرانی نسبت به سیاست‌های سرکوبگرانه و تبعیض آمیر حکومت بر علیه این مردم  اعتراض کرده و اظهار داشتند اگر حکومت به خواسته‌ی آنان اعتنایی نکند این اعتراضات گسترده‌تر و فراگیر خواهد شد و تا احقاق حقوق پایمال شده خود از پا نخواهند نشست.ب
شاهدان عینی خبر داده‌اند که تعدادی از نیروهای لباس شخصی حاضر در محل قصد برهم زدن مراسم را داشتند که موفق به این امر نشدند.
لازم به ذکر است که این خودسوزی، در ادامه‌ی خودسوزی دو نفر از پیروان یارسان در برابر فرمانداری همدان در تاریخ ۱۱ و ۱۵ خردادماه در اعتراض به بی‌توجهی حکومت به مشکلات پیروان این دین، صورت گرفت.

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

درخواست پدر حسین رونقی از مسئولان برای مرخصی درمانی فرزندش


خبرگزاری هرانا - سیداحمد رونقی‌ملکی، پدرِ حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین طی نامه‌ای به سید علی خامنه ای، رهبر ایران تقاضای مرخصی استعلاجی فوری فرزند بیمارش را مطرح کرد.
متن کامل این نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
پیام پدر حسین رونقی ملکی...
اینجانب سید احمد رونقی ملکی از رهبر انقلاب، رئیس قوۀ قضائیه، فرماندۀ کل سپاه، کلیه مسئولین قضائی، دادستان تهران، کار‌شناس پروندۀ سید حسین رونقی ملکی و همۀ دست اندرکاران جمهوری اسلامی خواستارم توجه کنند که اگر به فوریت به وضع فرزند من توجه نشود، جان وی در زندان به خطر خواهد افتاد.
ضمنا ایشان در زندان تحت فشار و آزار و اذیت قرار دارد. به این لحاظ در آینده مسئول کسانی هستند که قانون الهی و قانون جمهوری اسلامی ایران را زیر پا گذاشتند و باید جوابگو باشند. امیدوارم به احترام ماه مبارک رمضان هرچه سریع‌تر فرزند اینجانب را به مرخصی درمانی اعزام نمایند. در پایان از همۀ کسانی که برای نجات جان فرزندم کمک کنند، تشکر می‌کنم.
۶ مرداد ۱۳۹۲

خودسوزی منجر به مرگ یکی دیگر از پیروان یارسان در مقابل مجلس


خبرگزاری هرانا - یکی دیگر از پیروان یارسان (اهل حق) اینبار در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زد و جان‌سپرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، درادامه خودسوزی دو نفر از پیروان یارسان در برابر فرمانداری همدان در تاریخ ۱۱ و ۱۵ خردادماه، صبح روز جاری مورخ ۵ مردادماه یک جوان ۲۲ ساله به نام "محمد قنبری" از پیروان یارسان (اهل حق) اهل قزوین، در ادامه اعتراض به بی‌توجهی حکومت به مشکلات پیروان این دین، در برابر مجلس شورای اسلامی خود را به آتش کشید.
نامبرده توسط نیروهای امنیتی مجلس شورای اسلامی علی رغم درصد سوختگی بالا به بیمارستان مطهری تهران انتقال و تحت تدابیر شدید امنیتی و جلوگیری از هرگونه ملاقات و اطلاع رسانی بستری شد.
محمد قنبری که اهل قزوین بود، دقایقی پیش در این بیمارستان جان خود را از دست داد.
در مراسم خاکسپاری دونفر دیگر عدهٔ زیادی از پیروان این اقلیت دینی تهدید کرده بودند که در صورت عدم توجه به خواسته‌هایشان به خودسوزی ادامه خواهند داد.
هم اکنون عده زیادی از هم کیشان محمد قنبری در برابر بیمارستان مطهری تهران تجمع کرده‌اند. و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شود.

روح الامینی به حکم دادگاه کهریزک اعتراض کرد

خبرگزاری هرانا - وکیل خانواده روح الامینی از اعتراض موکلش به رای دادگاه کهریزک خبر داد.
به گزارش مهر، میرمجید طاهری اظهار داشت: این پرونده برای موکلم سه بخش داشت. بخشت نخست مربوط به قسمتی بود که درباره اتهامات طرح شده در آن، متهمان محاکمه و حکم مجازاتشان صادر شد. در این پرونده حکم به نفع ما صادر شده اما به یکی از مجازات‌ها از نظر شکلی ایراد داشته و به حکم اعتراض کردیم.
وی افزود: بخش دوم پرونده مربوط به اتهامی است که قرار منع تعقیب برای آن صادر شده و ما به این قرار اعتراض کرده و پرونده در حال حاضر برای رسیدگی به اعتراض ما به دادگاه رفته است.
این وکیل دادگستری خاطر نشان کرد؛ مهم‌ترین بخش این پرونده مربوط به اتهامی است که متوجه یکی از مته‌مان بوده و در دادسرا در حال رسیدگی است.
طاهری تاکید کرد، در صورتی که اولیای دم خانواده کامرانی به حکم اعتراض کنند پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده می‌شود.

انتقال مادر مریم شفیع پور به بیمارستان پس از بازرسی منزل



مادر مریم شفیع پور، دچار مشکل حاد قلبی است و پس از بازرسی منزلشان توسط ماموران در بیمارستان بستری شده است.

مریم شفیع‌ پور فعال دانشجویی و دانشجوی ستاره‌ دار دانشگاه بین المللی قزوین در پی احضار به دادسرای شماره ۲ شهید مقدس اوین، پس از بازجویی اولیه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

گفتنی است که دو هفته پیش مامورین امنیتی به منزل این فعال دانشجویی هجوم بردند و اقدام به تفتیش منزل وی کردند.

مریم شفیع پور پیش از این در سال ۸۹ به دلیل فعالیت‌های دانشجویی بر اساس حکم دادگاه انقلاب قزوین به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است.




در شهر بوکان از کارمندان اداره خواسته شده است که به منظور جنگ با ارتش آزاد و مخالفان رژیم بشار اسد به این کشور بروند.

به گزارش وب‌سایت کُردستان میدیا، اداره مخاربات شهر بوکان به شماری از کارمندان خود ابلاغ کرده است که لازم است به منظور پشتیبانی از بشار اسد به سوریه بروند.

این درخواست از سوی اداره‌ی مخابرات و سپاه پاسداران از کارمندان بسیجی شده است اما شماری از این کارمندان که نام خود را در بسیج اداراه ثبت‌ کرده عنوان کرده‌اند: "حاضر نیستند این کار را انجام بدهند".

به گفته‌ی یک منبع مطلع، ادراره‌ی مخابرات به کارمندان بسیجی گفته است اگر از این اقدام سرپیچی کنند از کار اخراج خواهند شد.

از دیگر سو، یک منبع مطلع دیگر نیز اشاره کرده، احتمال دارد ابن درخواست به ادرات دیگر شهر بوکان نیز ابلاغ شود.

هم اکنون کارمندان اداره‌ی مخابرات شهر بوکان تحت فشار قرار گرقته‌اند و به صورت مستمر تهدید می‌شوند.

ارتش آزاد سوریه و مخالفان رژیم اسد از زمان آغاز درگیرها، رژیم ایران را به دخالت در امور داخلی این کشور و پشتیبانی از بشار اسد متهم کرده‌اند.

۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

مریم شفیع‌پور فعال دانشجویی بازداشت شد




مریم شفیع‌پور، فعال دانشجویی و دانشجوی محروم از تحصیل بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

بنا به اخبار رسیده به کمیته گزارشگران حقوق بشر، مریم شفیع‌پور امروز شنبه ۵ مرداد و به دنبال احضار به شعبه ۲ دادسرای شهید مقدس و پس 


از بازجویی مقدماتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.

خانم شفیع‌پور، فعال دانشجویی، فعال زنان، عضو سابق شورای مرکزی تشکل منتقد دانشگاه قزوین و عضو کمیته زنان ستاد دانشجویی 


انتخاباتی مهدی کروبی، در سال ۱۳۸۹ نیز به دلیل فعالیت‌هایش از سوی دادگاه انقلاب قزوین به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

موج اعدامها در ماه رمضان توسط رژيم ضدبشري آخوندي



موج اعدامها در ماه رمضان - اعدام دستجمعي در ايرانشهر، زاهدان و كرج توسط رژيم ضدبشري آخوندي

رژيم ضدبشري آخوندي طي سه گروه اعدام هاي دستجمعي 20نفر را در ايرانشهر، زاهدان و كرج اعدام كرد.

دژخيمان خامنه اي روز گذشته 7 زنداني در زندان مركزي ايرانشهر به دار آويختند. روز شنبه 29 تير نيز 5 زنداني در زندان مركزي زاهدان حلق آويز شدند رژيم اما هيچ خبري در باره اين اعدامهاي دسته جمعي منتشر نكرد. گزارشها حاكي است رژيم آخوندي روز سه شنبه 18 تيرماه نيز، هشت زنداني را در زندان مركزي كرج به دار آويخت. خبر اين جنايت و اسامي اعدام شدگان نيز منتشر نشده است. سه نفر از اعدام شدگان جليل، حسن و رباني معرفي شده اند. رژيم جنايتكار آخوندي در ماه رمضان موج اعدامها را از سرگرفته است.

۱۳۹۲ مرداد ۱, سه‌شنبه

بعدازفروش کلیه نوبت کبد شد


حالا آگهی‌های کبد فروشی هم دارند کم‌کم کنار آگهی‌های فروش کلیه برای خودشان جا باز می‌کنند. پایشان به اینترنت و سایت‌های آگهی‌های اینترنتی هم کشیده شده است؛ فروش قسمتی از کبد، 400 میلیون تومان/ چهار دهم از کبدم را می‌فروشم- سالم فوری/ فروش نیمی از کبد به بالاترین قیمت پیشنهادی، جوان 23ساله، سالم...

مشکل مالی کلید واژه تمام آگهی‌های این چنینی است و نقطه مشترک همه آدم‌هایی که حاضرند کبد یا کلیه شان را به مزایده بگذارند. تاریخ بیشتر آگهی‌ها مربوط به دو سال گذشته است. یکی را صاحبخانه جواب کرده و نمی‌تواند برای رهن خانه‌اش پولی دست و پا کند، دیگری بدهکار است و آن یکی تصادف کرده و دیه بر گردنش است. شاید درهای بسته، آخرین راه را جلوی پایشان گذاشته است؛ فروش تکه‌ای از بدنشان...


به گزارش ایران پر س نیوز دیدن همین آگهی‌های نصب شده روی دیوار یا نمونه‌های اینترنتی‌اش خیلی‌ها را وسوسه کرده تا برای حل مشکل‌شان به این راه رو بیاورند. پارسا یکی از همین‌هاست. اطلاعات چندانی درباره این پیوند ندارد. یکی از آگهی‌ها را که دیده و خودش هم درخواست داده است. البته کسی حاضر به خرید کبدش نشده است. او یکی از کلیه‌هایش را هم برای فروش گذاشته است و البته چند خریدار کلیه داشته که یا قیمت پیشنهادی‌شان کم بوده یا نتیجه آزمایش‌هایشان جور درنمی‌آمده.

«پریسا جان قربان» سرپرستار بخش پیوند اعضا بیمارستان نمازی شیراز است . او می‌گوید: «خیلی از این فروشنده‌ها با خود ما تماس می‌گیرند و ابراز تمایل می‌کنند برای فروش اعضایشان. یک نفر زنگ زده بود و می‌خواست قلبش را بفروشد. انگار اصلا متوجه نبود که بدون قلب نمی‌تواند زنده بماند. دیگری می‌خواست چشم هایش را بفروشد. از این موارد زیاد است.»

این خرید و فروش زمانی شکل تازه‌ای پیدا می‌کند که در این زمینه هم دلالی وجود دارد. دلالان با چند نفر از کسانی که می‌خواستند کبد بفروشند تماس گرفته بودند و می‌خواستند معامله را جوش بدهند. اما وقتی این جراحی امکان‌پذیر نیست، دلال‌ها اگر بتوانند اعتماد فروشنده را جلب کنند، مقداری پول به عنوان حق‌العمل کاری می‌گیرند تا خریدار را به فروشنده برسانند که البته خریداری در کار نیست و فروشنده که به انگیزه حل مشکل مالی حاضر به فروش کبدش شده، باز هم ضرر می‌کند.

۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

مترسک رفت



8 سال گذشت و حالا که به دقت نگاهی به اطرافم میندازم میبینم که احمدی نژاد نفهم 8 سال کشور عزیزمان را به سیاهی و تباهی کشاند و چیزی جز خاکستر برایمان به جا نگذاشت . تو این 8 سال من دوتا از دوستهای خوبم رو به خاطره اعتیاد از دست دادم ، دو تا دوستی که اگه فرصت شغلی براشون پیدا میشد الان تشکیل خانواده داده بودند و زیر خاک نبودند. و مطمئنم امثال مسعودها و محسنها تو این 8 سال زیاد بودند.

8 سال گذشت روز به روز نگاه افراد خانواده ها به یکدیگر غریبه تر شد،

8 سال گذشت و سفره هامون فقیرانه تر شد،

8 سال گذشت فقر و فحشا روز به روز بیشتر شد ،

8 سال گذشت زندانها پر شد از آدمهایی که برا سیر کردن شکم و نیاز جسمیشون مجبور شدند دست به هر کاری بزنند ،

8 سال گذشت پولهای کلانی از بیت المال دزدیده شد بدون اینکه آب از آب تکان بخوره ،

8 سال گذشت و مادران فرزندانی که فقط معترض بودن به عدم دموکراسی در ایران مثل ندا آقا سلطان ، فرزاد کمانگر ، ترانه موسوی، ستار بهشتی و ... عزادار شدند ،

خیلی دوست دارم از نزدیک تو چشم احمدی نژاد نگاه کنم و بهش بگم آخه بی عرضه تو که شهامت نداشتی جلوی هیتلر زمان [خامنه ای] قد علم کنی و وظایف خودتو درست انجام بدی چرا مسئولیت قبول کردی؟

البته دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد یه خاصیت خوبیم واسه من داشت و اونم این بود که به خاطر فشارهای روحی و روانی که ناشی از اتفاقهایی دردناکی مثل خرج کردن پولهای کلان برای حرمهای امامان و امام زادگان در کشور عراق و یا خرج های پولهای کلان برای ارسال مهمات و نیرو به سوریه برای دفاع ار بشار اسد ظالم در حالی که مردم کشور خودم در فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند 
رفتاری که به اعتراض مردم  داشتن و دارن رفتاری که با زندانیهای عقیدتی‌ سیاسی دارن باعث شد از مسلمان بودنم نفرت پیدا کردم و به یک بلوغ فکری رسیدم و تصمیم گرفتم یک آزاد اندیش باشم .اما همچنان نگرانم ، آخه مترسک بعدی با رنگ بنفش اومده . ما میگیم خر نمیخوایم پالون خر عوض میشه

۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

پیمان صمدی، وبلاگ نویس منتقد در بند ۳۵۰ زندان اوین


خبرگزاری هرانا - پیمان صمدی، زندانی سیاسی است که از چهار ماه پیش جهت تحمل محکومیت خود در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می‌برد.
بنا به گزارش تارنمای کلمه، پیمان صمدی دانشجوی متالوژی دانشگاه علمی کاربردی که به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق وبلاگ نویسی مهرماه ۸۸ برای اولین بار توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از مدتی بازداشت موقت در بند ۲۰۹ با قید وثیقه آزاد شد.
این زندانی سیاسی در ابتدا از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۴سال حبس تعزیری محکوم و پس از آن این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری تقلیل یافت و سه سال دیگر حبس وی به جزای نقدی تبدیل شد.

برگزاری دادگاه یک نوکیش مسیحی در دادگاه انقلاب رباط کریم


خبرگزاری هرانا - دادگاه "ابراهیم فیروزی" یکی دیگر از نوکیشان مسیحی در دادسرای دادگاه انقلاب شهرستان رباط کریم برگزارشد. در این جلسه اتهامات این نو کیش مسیحی به وی ابلاغ گردید.

بنا به گزارش تارنمای محبت نیوز، در تاریخ ۱۵ تیرماه سال جاری، دادگاه "ابراهیم فیروزی" از نوکیشان مسیحی که توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود در شعبه دوم بازپرسی دادگاه انقلاب شهرستان رباط کریم از توابع استان تهران به ریاست قاضی بابایی برگزار شد.

بر اساس این گزارش جلسه دادگاه برای رسیدگی به اتهامات این نوکیش مسیحی با حضور افرادی از وزارت اطلاعات تشکیل گردید.

در این دادگاه اتهاماتی مبنی بر اقدام به راه اندازی سایت مسیحی، ارتباط با عناصر مورد دار در خارج از کشور، برگزاری کلیسای اینترنتی و ترویج مسیحیت صهونیستی و... به وی زده شد.

ابراهیم فیروزی با رد این اتهامات، خود را به دور از مسائلی همچون ترویج مسیحیت صهونیستی دانست و آن را ساخته و پرداخته عناصر امنیتی و بازجویان ذکر کرد بگونه‌ای که قاضی متن کیفر خواست را دچار نقص دانست و صدور حکم را به آینده موکول کرد.

این نوکیش مسیحی همچنین در حال حاضر تمام مدارک شناسایی خود از قبیل گذرنامه، شناسنامه، کارت ملی و کارت پایان خدمت خود را در توقیف می‌بیند و عملن زندگی اجتماعی وی به دلیل در اختیار نداشتن مدارک شناسایی دچار خدشه و مشکل گردیده است.

لازم به یادآوریست، ابراهیم فیروزی ۲۸ ساله در روز پنجشنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۳۹۱ در محل کارش توسط چهار تن از ماموران لباس شخصی‌ بازداشت شد، ماموران ضمن بازداشت نامبرده برخی از لوازم شخصی، کامپیو‌تر و کتاب‌هایی با موضوعات الهیات مسیحی وی را ضبط و توقیف کردند.

فیروزی روز دوشنبه مورخ ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ پس از گذراندن ۵۳ روز بازداشت در زندان اوین با سپردن سند ملکی به ارزش ۳۰ میلیون تومان بطور موقت آزاد شد.

این نوکیش مسیحی پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و به مدت ۱۰ روز تحت بازجویی زیر نظر بازجویان بازداشتگاه زندان اوین قرار داشت.

"ابراهیم فیروزی" پس از پایان دوره ۱۰ روزه بازجویی خود به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل و با دیگر زندانیان مسیحی همچون، سعید عابدینی، فرشید فتحی، مصطفی بردبار،... و برخی دیگر از زندانیان عقیدتی هم بند بود.

ابراهیم فیروزی ساکن شهرستان رباط کریم در (چهل کیلومتری جنوب غربی تهران) و در‌‌ همان منطقه‌ای زندگی می‌کند که چندی پیش "ستاربهشتی"، کارگر وبلاگنویس توسط پلیس فتا دستگیر شد و بر اثر شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی جان خود را از دست داد.

گفتنی است در هفته‌های گذشته نیز دادگاه محمد هادی (مصطفی) بردبار از نوکیشان مسیحی ساکن رشت که در ایام کریسمس سال گذشته (پنجشنبه مورخ ۷ دی ماه ۱۳۹۱) دستگیر شده بود صبح روز یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شد.

۱۳۹۲ تیر ۲۸, جمعه

به زبان پارسی سخن بگوییم



چه زیباست اگر به زبان پارسی سخن بگوییم ...
بجای سلام و خداحافظ بگوییم ...> دورود , بدرود
بجای الله و شیطان بگوییم ....> اهورا, اهریمن
... بجای فکر بگوییم ....> اندیشه , پندار
... بجای مزاح بگوییم ....> شوخی
بجای ضعیف بگوییم ....> ناتوان
بجای غذا بگوییم ....> خوراک
بجای سئوال و جواب بگوییم ....> پرسش و پاسخ
بجای تبریک بگوییم ....> شاد باد,همایون باد ,گرامی باد ,فرخنده باد
بجای مجسمه بگوییم ....> تندیس
بجای سر مجسمه بگوییم ....> سردیس
بجای فارسی بگوییم ....> پارسی
بجای سفید بگوییم ....> سپید
بجای مرسی بگوییم ....> سپاس
و ...
عزیزان سگ واق واق می‌کند نه پارس, پارس نام کشور ماست
پیروز باشید ... زیبا سخن بگویید...

۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

ایران خاک ماست



ایران خاک ماست و ما همه ایرانیانه پر افتخاریم

ما هزاران هزار سال در این خاک پارس در صلح کناره همدیگر زندگی کرده ایم ... بسیاری پیشینتر از تجاوز تازیانه اسلامی شما اجنبیان و زورگویی بتپرستی صحراییتان با همه قوانین وحشیانه اش به ما

گمشید بیرون ازخاک ما
و برگردید به صحرایتان تازیانه وحشی
و آن بت الله اهریمنتان را با خود ببرید

IRAN IS OUR LAND & WE ARE ALL PROUD PERSIANS!!!

We have lived in this land of Persia for thousands of years in harmony way before your Terrorist Islamic invasion and forcing your Sahara Nomad Pagan Worshipping and its Barbaric Laws Upon Us.

GET OUT OF OUR LAND BACK TO YOUR SAHARA TERRORIST BARBERS & TAKE YOUR EVIL PAGAN ALLAH WITH YOU!!!

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

یعنی‌ ملت ما از ترکها کمترند ؟؟




تازگی شهرداری تهران اقدام به قطع شبانه درختان کهنسال خیابان ولی عصر تهران کرده، که بعضی از آن‌ها حدود ۷۰ سال قدمت دارند.
 شهرداری تهران در اقدامی عجیب شروع به قطع شبانه درختان چنار خیابان ولی عصر کرده است که این موضوع باعث حیرت و ناراحتی رهگزارن شده است.
یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود در مورد درختان خیابان ولی عصر گفت:
 "قطع درختان خیابان با دو هدف صورت می‌گیرد. یا به خواست ارگانهایی که درختان را مزاحم واحد تجاری یا مسکونی خود می‌دانند و یا به خواست نیروهای امنیتی که می‌خواهند درختان مانع دوربینهای کنترلی سطح شهر تهران نشوند."

مستندسازان متهم به همکاری با شبکه بی‌بی سی تبرئه شدند


خبرگزاری هرانا - مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور از رفع اتهام مستندسازان همکار با شبکه بی‌بی سی خبر داد.
بهزاد ابتهاج مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور در گفتگو با مهر با بیان این مطلب که مستندسازان همکار با شبکه بی‌بی سی فارسی رفع اتهام شده‌اند، گفت: مستندسازان متهم همکار با شبکه بی‌بی سی فارسی بعد از انجام تحقیقات لازم از سوی بازپرس پرونده رفع اتهام شدند.
وی ادامه داد: طبق آخرین درخواست قضایی که از ما شده بود، من به عنوان مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور آثار پخش‌شده از شبکه بی‌بی سی فارسی را که سازندگان آن مستندسازان داخل در کشور بودند، بازبینی کردم تا درباره ضدانقلابی بودن یا نبودن این آثار نظر دهم.
مشاور حقوقی سازمان سینمایی کشور توضیح داد: من بعد از بازبینی پرونده و نظر نهایی خود را به عنوان مشاور حقوقی سازمان سینمایی ارائه کردم. در ‌‌نهایت در پرونده مستندسازان متهم به همکاری با شبکه بی‌بی سی فارسی بعد از انجام تحقیقات و مشخص شدن آنکه آثار مربوطه هیچ کدام محتوای ضد انقلاب و تبلیغ علیه نظام نداشتند، حکم برائت متهمان صادر شد.
وی در پایان تاکید کرد: تمامی متهمان این پرونده رفع اتهام شده‌اند.
پیش از این ۲۵ نفر از مستندسازان داخل کشور به دلیل همکاری با شبکه بی‌بی سی مورد اتهام قرار گرفته و از این تعداد ۱۰ نفر به عنوان متهم اصلی شناخته شده بودند.

۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

مادر ستار بهشتی خواستار نبش قبر فرزندش شد


مادر ستار بهشتی خواستار نبش قبر فرزندش شد
«اگر ستار زیر شکنجه کشته نشده چرا کفنش خونی بود؟». پزشکی قانونی اعلام کرده که «ضربات وارد شده به ستار بهشتی نوعا کشنده نبوده است.»
گوهر عشقی مادر ستار بهشتی در گفت‌وگو با سایت "سحام‌نیوز" در واکنش به گزارش نهایی پزشکی قانونی ایران مبنی بر "عدم کشته شدن ستار بهشتی بر اثر ضربات وارده از سوی بازجو"؛ خواستار نبش قبر فرزندش شده است.
پزشکی قانونی جمهوری اسلامی ایران سه‌شنبه ۱۸ تیر در آخرین گزارش خود اعلام کرد: «ضربات وارد شده به ستار بهشتی نوعا کشنده نبوده و نمی‌تواند منجر به مرگ شده باشد». احمد شجاعی رئیس پزشکی قانونی اعلام کرد: «ضربه‌ها به نقاط حساس بدن ستار بهشتی وارد نشده بودند و در آزمایش‌های سم‌شناسی هم چیزی نبوده که نشان دهد مرگ او غیرطبیعی بوده است.»

مخالف دادستانی تهران با مرخصی مجید توکلی، فعال دانشجویی زندانی


خبرگزاری هرانا - در حالی که در ماه‌های گذشته بار‌ها دادستانی تهران اعلام کرده بود که وزارت اطلاعات با مرخصی مجید توکلی مخالفت می‌کند، اکنون منابع دانشجویی گزارش می‌دهند که دادستان تهران به مخالفت و کارشکنی در مرخصی این فعال دانشجویی پرداخته است.
بنا به گزارش دانشجو نیوز، پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه امسال، دادستانی تهران به خانواده مجید توکلی اعلام کرده بود به وزارت اطلاعات به دلیل حساسیت زیاد بر روی "پرونده سنگین" مجید توکلی با مرخصی وی مخالفت می‌کند.
این ممانعت در حالی صورت می‌گرفت که در شهریورماه سال ۱۳۹۱، وثیقه‌ای به مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان برای مرخصی وی صادر و تودیع شده بود.
یکی از دوستان مجید توکلی گزارش داده، که تلاش اعضای خانواده توکلی برای دیدار با دادستان تهران در هفته گذشته ناکام مانده است. وی می‌گوید: "اکنون نوبت دادستانی تهران است که با مرخصی مجید مخالفت کند".
سکوت خانواده مجید خواهد شکست
در همین زمینه یکی از نزدیکان خانواده توکلی نیز می‌گوید که "اگر به مجید مرخصی ندهند و به این شکنجه خانواده به واسطه پاسکاری بین وزارت اطلاعات و دادستانی ادامه دهند خانواده توکلی هم این سکوت را خواهد شکست و تمام اتفاقات و نامه نگاری‌های انجام شده را منتشر خواهد کرد".
مجید توکلی تاکنون بیش از ۵. ۳ سال از دوران محکومیت خود را بدون هیچ گونه مرخصی سپری کرده است.
مادر این فعال دانشجویی به دلیل بیماری قادر به سفر نبوده و از ابتدای بازداشت مجید توکلی از دیدار وی محروم مانده است. علاوه بر این با قطع تماس‌های تلفنی زندانیان سیاسی رجائی شهر، از شنیدن صدای فرزندش نیز محروم مانده است.
خانم توکلی چندی پیش در گفتگویی با دانشجونیوز خواستار این شده بود که در روزهای ملاقات اجازه تماس تلفنی به پسرش داده شود.
مادر مجید توکلی که صدایش در بغض دوری از فرزندش پیچیده بود، اظهار داشت: "اگر می‌تونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود می‌رفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟"
سه بار بازداشت و ۵. ۸ سال زندان
مجید توکلی، دانشجوی رشته مهندسی کشتی سازی دانشگاه صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)، در ١۶ آذر سال ١٣٨٨برای سومین بار بازداشت شد.
عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، پس از سخنرانی در جمع دانشجویان این دانشگاه در مراسم سالگرد روز دانشجو، در حالیکه قصد خروج از درب دانشگاه را داشت، همراه با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی بازداشت شد.
وی در دی ماه‌‌ همان سال به اتهام "اجتماع و تبانی علیه نظام"، "تبلیغ علیه نظام"، "توهین به رهبری" و "توهین به ریاست جمهوری" در شعبه ١۵دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و پنج سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد. او هم چنین در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه، به علت انتشار نامه از داخل زندان به مناسبت روز دانشجو، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به شش ماه زندان دیگر محکوم شد.
برنده جایزه صلح دانشجویی پیش از این نیز دو بار بازداشت شده است. وی بار نخست در اردیبهشت سال ٨۶، در ماجرای جعل نشریات دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، بیش از ١۵ ماه را در زندان گذراند. او هم چنین در بهمن ماه سال ٨٧، در مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان، در مقابل حسینیه ارشاد مجددا بازداشت شد و ١١۵روز را در سلول انفرادی گذراند.
مجید توکلی، هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خویش را، بدون هیچ گونه استفاده از مرخصی از ابتدای بازداشت، در تبعید می‌گذراند و از حق دسترسی به تماس تلفنی نیز محروم است.

۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

هردم از این باغ بری می رسد، حرف زدن با بستگان یا دوستان در مکان‌های عمومی ممنوع!!!!!!

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با انتشار توصیه‌هایی از مردم ایران خواست با سفارتخانه‌ها و اتباع بیگانه ارتباط برقرار نکرده و در مکان‌های عمومی با بستگان یا دوستان خود بحث نکنند.

به گزارش روز پنجشنبه (۲۰ تیر) ایسنا٬ وزارت اطلاعات هشدار داده که «هرگونه ارتباط با اتباع بیگانه بدون اطلاع مسئولین» می‌تواند افراد را «اسیر دست اجانب و سرویس‌های بیگانه» کند.

در بخش دیگری از این متن به مردم هشدار داده شده است: «هرگونه بحث و گفتگو در مکان‌های عمومی عواقب جبران‌ناپذیری خواهد داشت.»

وزارت اطلاعات توصیه‌های امنیتی و اطلاعاتی دیگری به مردم کرده و در پایان از آن‌ها خواسته با این وزارتخانه «همکاری» داشته باشند.

گزارش موارد مشکوک٬ عملیات تروریستی و خرابکارانه و دیگر مسائل «ضد امنیتی» از جمله مواردی هستند که وزارت اطلاعات اعلام کرده آماده دریافت آن‌ها از سوی مردم است.

این توصیه‌های امنیتی در شرایطی منتشر شده که وزارت اطلاعات سال‌هاست با سواستفاده از پائین بودن سطح اطلاعات امنیتی و حفاظتی مردم از اطلاعات خصوصی آن‌ها بهر‌ه‌برداری می‌کند.

۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

بسیجي ها را چگونه تبديل به جاني ميكنند


نجف آباد اصفهان - به تازگي در اردوهايي که بسيج مدارس آموزش هايي براي نيروهاي بسيجي ميگذارد آموزش سگ کشي هم داده ميشود .به گفته يک منبع مطلع از مدارس نجف آباد اصفهان بچه هاي دبيرستاني که عضو بسيج هستند را به اردو هاي يک روزه و دو روزه ميبرند تا برخي آموزش هاي نظامي به آنها داده شود اما به تازگي در همين اردوها به اين نوجوانان اسلحه هاي جنگي داده ميشود و از آنها خواسته ميشود تا سگ هايي که از شهر ها جمع کرده اند و به اين محيط آورده اند را هدف قرار دهند .گفته ميشود اين دانش آموزان بايد با قساوت قلب اين سگ هاي بيگناه را هدف قرار دهند .
ضمن آنکه آنهايي که نميتوانند اين کار را انجام دهند ضمن تنبيه مورد تمسخر پاسداران آموزش دهنده نيز قرار ميگيرند و به اين صورت است كه با خونريزي اين بسيجيان را به آدم هاي  جاني تبديل ميكنند كه بتوانند توسط آنها دست به هر جنايتي بزنند

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

دختر دانشجو: با تراشیدن موهای سرم مذهب را هم کنار گذاشتم

این دختر دانشجوی هنر که در یک خانواده مسلمان پرورش یافته بود زمانی مذهب را ترک گفت که از توسط مردی از بستگان دورشان در هنگام خاکسپاری پدرش تحقیر شد.
بسیاری از دختران و زنان تونسی که پیش از «بهار عربی» از پیشرفته‌ترین قوانین برابری جنسیتی در کشورهای اسلامی برخوردار بوده و در انقلاب نقش فعالی داشتند، با روی کار آمدن اسلامگرایان در این کشور به شدت سرخورده شده اند.
به گزارش «محبت نیوز» به نقل از شهرزاد، یکی از این دختران، نادیا، دانشجوی 25 ساله هنر است. وی از کودکی نزد پدر بزرگش زندگی کرده بود. پدر بزرگش که درگذشت، نادیا بر اساس باورهای سنتی اسلامی مردم، حق شرکت در خاکسپاری او را نداشت. وی هنگام خاکسپاری از دیوار گورستان ناظر خاکسپاری بود که توسط مردی از بستگان دور خود غافلگیر شد. آن مرد بر سرش فریاد کشید: گم شو! زن‌ها نجس حساب می‌شوند و حق ندارند در گورستان باشند!
نادیا به خانه بازگشت و برای نخستین بار به معنای مذهب اندیشید. وی از خود پرسید: این چه خدایی است که به مرد اجازه می‌دهد تا این طور مرا تحقیر کند؟ همان لحظه بود که موهای سرش را تراشید و همراه آن مذهب را نیز ترک گفت.
به گزارش روزنامه بلیک سوئیس، نادیا حدود دوسال و نیم پیش در تظاهرات خیابانی شرکت داشت و با روی کار آمدن حزب اسلامگرای النهضه، می گوید: اسلامگرایان دارند مراکز شهرها را مانند موش‌ها تسخیر می کنند.
وی اکنون به همراه دوستش، علا، یک گروه فیسبوکی بی مذهب ها را تشکیل داده است. او فکر نمی‌کند که آتئیست های تونس به این زودی، همانند همفکران مصری شان، بر پا خیزند، اما این تلاش برای او انگیزه بخش است.

مادر سعید زینالی در سالگرد ۱۸تیر: پسرم تا سال ۸۱ در اوین بوده


خبرگزاری هرانا - ۱۴ سال پس از حمله نیروهای نظامی و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز و بازداشت سعید زینالی، مسئولان پذیرفتند که این دانشجو از سوی حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت شده و تا سال ۸۱ هم در زندان اوین بوده است. آنها توضیح نداده اند که پس از سال ۸۱ آقای زینالی به کجا منتقل شده و چه سرنوشتی یافته است اما مادر سعید زینالی می گوید: دو روز پیش، معاون اول زندان اوین گفت که تا سال ۸۱ سعید در زندان اوین بوده و گزارش کامل درباره او را برای دادستان فرستاده است.
هجده تیر ماه ۱۳۷۸ کوی دانشگاه تهران از سوی نیروهای انصار حزب الله و لباس شخصی مورد حمله قرار گرفت. در این حمله که همراهی نیروی انتظامی با لباس شخصی ها را هم با خود داشت، ۵ دانشجو کشته یا ناپدید و صدها نفر زخمی و یا روانه زندان شدند و به خوابگاه و وسایل شخصی دانشجویان آسیب های زیادی وارد آمد.
سعید زینالی یکی از دانشجویانی است که تنها ۵ روز پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در منزل اش بازداشت شد وطی ۱۴ سال گذشته، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ تماس و ارتباطی با خانواده اش نداشته و پی گیری های برای اطلاع یافتن از سرنوشت وی به جایی نرسیده است.
همزمان با سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران، اکرم نقابی، مادر سعید زینالی در مصاحبه با روز میگوید: "۱۴ سال است پی گیر هستیم و سئوال میکنیم بچه ام چی شد اما هر بار یک حرفی می زنند. هر کسی مسئولیت را گردن مسئول دیگری می اندازد و هیچ پاسخ درستی نمیدهند تا بدانیم چه بر سر بچه ما آمده است."
او توضیح میدهد: "بعد از عید رفتم و شکایت جدیدی نوشتم. برای پی گیری به زندان اوین رفتم، معاون اول جدید زندان اوین، آقای تورج به من گفت که گزارش کاملی درباره سعید نوشته و به آقای دولت آبادی داده است. به من گفت از آقای دولت آبادی پی گیری کنم، از همان موقع هر روز به دادستانی تهران می روم اما هیچ جوابی نمیدهند، اصلا اجازه نمیدهند دادستان را ببینم."
خانم نقابی که روز شنبه هم برای پی گیری به زندان اوین مراجعه کرده میگوید: "دو روز پیش دوباره رفتم اوین. این بار معاون اول زندان اوین گفت «پسر شما بازداشت بوده و تا سال ۸۱ هم در اوین زندانی بوده است ولی ۱۴ سال از زمان بازداشت او گذشته و از دست من به تنهایی کاری بر نمی آید و باید سایر مسئولان و ارگان ها کمک کنند ببینیم چه بر سر بچه شما آمده است». او به من گفت بروم پیش آقای آوایی در دادگستری و من دیروز رفتم."
مادر سعید زینالی درباره دیدار روز یکشنبه خود با آقای آوایی توضیح میدهد: "دیروز رفتم پیش آقای اوایی. با آقای تورج تماس گرفت و در حضور من صحبت کرد نمیدانم پشت تلفن به او چه گفتند که حالش بد شد، حالت گریه به او دست داد و بعد از قطع تلفن به من گفت من قول میدهم این قضیه را پی گیری کنم.مطمئن باشید قطعا خواهم کرد. بعد به آقای طائب زنگ زد و گفت باید سریع جلسه ای بگذاریم. بعد دیگر نمیدانم چه شد و چه زمانی جلسه خواهند گذاشت. ولی اسم مرا به مسئولین دفترش داد و گفت هر هفته این خانم اینجا می آید، بدون مشکل باید داخل بیاید و..."
مادر سعید زینالی می افزاید: "قبلا که میگفتند این گفته شماست که میگویید پسرتان بازداشت شده و این به ما ثابت نشده و… اما حالا میگویند که سعید را حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت کرده است. دو سه روز است که من اصلا آرام و قرار ندارم. ۱۸ تیر رسیده، سالگرد بازداشت بچه ام؛ آخرین روزی که او را دیدم. ۱۴ سال است التماس میکنم بگویید بچه من کجاست، اگر بچه مرا کشته اید جنازه اش را بدهید. اگر زنده است بگذارید صدای او را بشنوم و او را ببینم. میدانم بلایی سر سعید من آورده اند که جوابگو نیستند و سراغ هر کدام از مسئولین می روم گردن هم میندازند. آقای خدابخشی به من گفت برو پیش قاضی شهریاری در شعبه جنایی. رفتم، اماشهریاری میگوید به من هیچ پرونده ای نداده اند و فقط گفته اند پی گیری بکنم."
او با اشاره به پی گیری هایش از دادستانی تهران میگوید: "دو سال پیش وقتی خود من آزاد شدم آقای دولت آبادی گفت پی گیر سعید است اما الان دو سال است مدام به دادستانی مراجعه میکنم ولی حتی اجازه نمیدهند دادستان را ببینم. پریروزدیگر خیلی عصبانی شدم، داد زدم گفتم من نه ملک ام را از دست داده ام نه مرغ مرا برده اند بچه مرا برده اند. من ۱۴ سال است با بوی لباس بچه ام زندگی میکنم ۲۳ سال داشت او را بردند الان ۱۴ سال گذشته بچه من کجاست؟ باز هم جوابی نگرفتم. در مقابل مدام از دفتر پی گیری وزارت اطلاعات زنگ میزنند، احضار میکنند، مدام می گویند چرا فلان حرف را زدی یا چرا فلان جا رفتی و..."
او پیشتر و در تیرماه ۹۰ هم درباره چگونگی بازداشت فرزندش که فارغ التحصیل رشته کامپیوتر بود گفته بود: "۲۳ تیر ۷۸ بود. منزل ما پونک بود، ما در خانه بودیم که در را زدند. سه نفر آمدند تو و گفتند سئوالاتی از سعید داریم. پدر سعید سر کار بود، هر چه پرسیدیم سعید را کجا می برید گفتند فقط چند سئوال داریم و زود بر میگردد. او را بردند و سه ماه بعد یک تماس دو دقیقه ای گرفت و گفت “حالم خوبه و پی گیر کار من باشید”. نه گفت کجا است ونه اینکه چرا او را برده اند و چکار کرده و… ما هم پی گیر شدیم، هر ارگانی که فکر میکنید تا به حال هزاران بار رفته ایم اما هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. حدود ۶ ماه بعد از تماس سعید، فکر کنم میلاد امام علی بود به ما زنگ زدند و گفتند زنگ زده ایم خبر سلامتی سعید را بدهیم و خوشحالتان کنیم. هر چه پرسیدیم، التماس کردیم و اصرار کردیم که از کجا هستید و سعید کجاست هیچ جوابی ندادند."
الناز زینالی، خواهر سعید زینالی هم که تیر ماه ۸۹ به اتفاق مادرش بازداشت شده بود نیز گفته است: "بازجو گفت بعد از یازده – دوازده سال مادرت افتاده دنبال دو تا تکه استخوان؟ گفتم او مادر است حق دارد همان دو تا تکه استخوان را مادرم میخواهد استخوان بچه اش است همان دو تا تکه استخوان را نشان مادرم بدهید اگر مرده، قبرش را نشان مان بدهید بگویید که زنده نیست تا ما بدانیم سعید ما کجاست زنده یا مرده اش کجاست. اما گفت به مادرت بگو اگر باز دنبال سعید بگردد و پی گیری کند برای همه اعضای خانواده شما مشکل ایجاد می شود و یادت نرود برادر دیگری هم داری."

سالگرد جنبش دانشجویی 18 تیر را گرامی بداریم


پانزده سال از جنبش دانشجویی 18 تیر سپری شد اما این جنبش همچنان زنده و پوینده است. زیرا جنبش 18 تیر ، دارای هویتی متفاوت بود. رهبری ان به دست دانشجویان و جوانانی بود که به لحاظ تاریخی متفاوت از نسل های کهنه تر می اندیشیدند. ان ها نه به دنبال خشونت طلبی و به اصطلاح جنگ های چریکی اما به واقع خشونت طلبانه و تروریستی بودند و نه به دنبال سیاست ورزی هایی که جز چانه زنی برای تامین منافع طبقات یا صنوف برتر جامعه است، نه الیگارشی خاصی را نمایندگی می کردند و نه حافظ منافع طبقاتی بودند و نه این که بخواهند نوع خاصی از ایدئولوژی را تبلیغ نمایند یا به دنبال حکومت های منسوخ شده و از تاریخ افتاده ی تئوکراتیک باشند. در عین حال که از منافع توده ها و تمامیت جامعه دفاع می کردند و به این معنا ،سوسیال بودند اما به واقع ازادی خواهی، خواسته ی اولیه و رویای ان ها بود و به این معنا دارای اندیشه ی ازادیخواهانه و لیبرالی بودند.
بنا بر این روش مبارزه ی مسالمت امیز را برگزیدند و تظاهرات خیابانی را بار دیگر در فضای سیاسی-اجتماعی زنده کردند. شرکت کنندگان در جنبش دانشجویی 18 تیر 78 در عین حال طلایه دار جنبشی بودند که پس از انقلاب بهمن 57و طی نزدیک به دو دهه که از پیروزی انقلاب می گذشت، مایوس از ناکامی انقلاب در رسیدن به هدف اصلی اش که ازادی و دموکراسی بود، دست به اعتراض زدند تا با صدای بلند اعلام کنند که از دیکتاتوری مذهبی متنفر هستند و می خواهند جامعه و حکومتی سکولار،ازاد و دموکراتیک داشته باشند و نیاز به ولی یا قیم ندارند.
اگر جنبش سبز 22 خرداد 88 که درست 10 سال پس از 18 تیر 78 اتفاق افتاد را با جنبش دانشجویی 18 تیر مقایسه کنیم بهتر به اهداف، خواسته ها و رهبری جنبش دانشجویی به عنوان یک جنبش اصیل پی خواهیم برد. در حالی که جنبش سبز 88 به راحتی از سوی اصلاح طلبان دینی مصادره و استحاله شد ودر نمایش انتخابات اخیر اعتبار ان برای رسیدن به قدرت به قصد کارامد نشان دادن اصلاح طلبی دینی به حراج گذاشته شد ، اما جنبش 18 تیر همچنان یک جنبش مستقل از جناح های قدرت و همچون یک سرمشق ازادیخواهانه و رهایی بخش برای جامعه ی سیاسی-مبارزاتی ایران باقی مانده است. هیچ یک از رهبران شناخته شده ی ان با حکومت یا جناح هایی از ان سازش نکرده و هیچ گاه این جنبش خودش را در قدرت منحل ننموده و همواره بر خواسته های تاریخی اش که خواست ملت ایران از انقلاب مشروطه،نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و انقلاب بهمن 57 تا کنون بوده اما توسط قدرت طلبان و منفعت خواهان ، پس از هرسه انقلاب به انحراف کشانده شد، تاکید داشته است.
طنز تلخ تاریخی است که فردی که اینک به نمایندگی از سوی اصلاح طلبان دینی به عنوان رییس جمهوری سکتاریستی اسلامی (و نه رییس جمهوری ایران) معرفی می شود در سال 78 از سرکوب گران جنبش دانشجویی 18 تیر بود و رییس جمهور وقت که رهبری اصلاحات دینی را بر عهده دارد، در ان زمان برای سرکوب جنبش دانشجویی 18 تیر با دیکتاتوری دینی حاکم همدستی کرد و تلخ تر این که هیچ یک از ان ها از اقدام خود ابراز پشیمانی نکرده، اما گروهی نا اگاه یا منفعت خواه با این توجیه غیر منطقی که هرکس ممکن است اشتباهی کرده باشد ،در صدد توجیه خیانت انان به دانشجویان و مردم بر امده اند. باید از این توجیه گران پرسیده شود که ایا انان از ملت به دلیل این خیانت تاریخی پوزش خواهی کرده اند؟و این به دلیل رقابت منفی اصلاح طلبان دینی با یک جنبش سکولار-دموکراسی خواه و مستقل بوده و این رقابت منفی ان ها ادامه ادامه خواهد داشت ، برای این که بخوبی می دانند که سکولار-دموکراسی خواهی راه جامعه و حکومت اینده ی ایران خواهد بود.
اگر چه در جنبش سبز سال 88 جنبش دانشجویی و جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران با اصلاح طلب های دینی در بستری یگانه به قصد دفاع از حقوق شهروندان همکاری کرد اما این جنبش هیچ گاه بر سر خواسته ها و استقلال خود با هیچ یک از جریان های قدرت ،مصالحه نکرده و نخواهد کرد. همچون پرومیته، مشعل دار ازادی خواهی، عدالت طلبی، دموکراسی خواهی ،سکولاریزم و نفی هر گونه تبعیض عقیدتی، جنسیتی، نژادی، طبقاتی و صنفی خواهد ماند.
اگر چه در وضعیت فعلی حاکمیت دینی با شیوه ی پلیسی-امنیتی هر حرکت ازادیخواهانه را سرکوب می کند اما جنبش دموکراسی خواهی با سرمشق قرار دادن جنبش 18 تیر منتظر فرصت است تا خواست تاریخی ملت ایران را محقق سازد. حاکمیت مذهبی در ایران به خوبی می داند که هیچ سرانجامی ندارد و مجبور است سیاست سرکوب و سرنیزه را ادامه دهد و گرنه به سرنوشت دولت اسلام گرای مصر و حتا ترکیه گرفتار خواهد شد و می شود.
خوشبختانه در همین نمایش انتخاباتی اخیر که جناح های اصلاح طلب دینی برای تحقق حماسه ی سیاسی مورد نظر دیکتاتوری حاکم، به ساخت و پاخت با دیکتاتوری دست زده و بخشی از نیرو های ازادیخواه را به پای صندوق های وابستگی و سیه روزی کشاندند، اما بخش وسیعی از توده ها به ویژه طبقه ی متوسط و اگاه کلان شهر ها به ویژه تهران بزرگ، از شرکت در این نمایش خود داری کرده و بار دیگر به هر دو یعنی دیکتاتوری و ریاکاری مذهبی، پاسخ منفی دادند و بر سر پیمان خود با شهدای راه ازادی باقی ماندند.
جا دارد از همه ی شهدای راه ازادی به ویژه شهدای 18 تیر همچون عزت ابراهیمی نژاد و اکبر محمدی و دیگر شهیدانی چون ندا،سهراب،هدا صابر و ستار بهشتی یاد کنیم. همچنین تلاش های همه ی مبارزان راه ازادی به ویژه زندانیان سیاسی و دانشجویان دربند را پاس بداریم و ازادی زندانیان سیاسی را در راس مطالبات خود قرار بدهیم.
در این راه فقط باید به نیروی ملت تکیه داشته باشیم و از جناح های حاکم هیچ انتظاری نداشته باشیم .اگر چه از فرصت های ناشی از جنگ قدرت و شکاف در حاکمیت می توان به نفع جنبش دموکراسی خواهی بهره برد. سیاستی که طی دو دهه ی سال گذشته همواره مد نظر جنبش دموکراسی خواهی بوده و نتایج خوبی نیز داشته است. اما کسانی که به جای تکیه بر نیروی رهایی بخش ملی یا استفاده از فرصت های مورد اشاره در بالا به صاحبان قدرت برای دست یابی به حقوق اساسی متوسل می شوند، مدت زمانی است که تلاش می کنند در مسیر جنبش رهایی بخش انحراف ایجاد کنند و البته هیچ گاه موفق نخواهند شد. کسانی که به هر دلیل نهاد های به ظاهر انتخابی اما به و اقع استصوابی و غیر دموکراتیک را نماینده یا نمایندگان ملت خطاب می کنند یا نا اگاه هستند که باید به مرور اگاه شوند و یا اصولا به مبانی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و الحاقیه های ان هیچ تعهدی ندارند. مسیر دموکراسی خواهی سکولار، مبتنی بر اعلامیه ی مذکور ، مسیری است که جنبش دانشجویی 18 تیر 78 طی کرد و رهبران و حامیان و فعالان ان جنبش همواره بر ان تاکید کرده و می کنند.
گسسته باد زنجیر استبداد-زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراتسی
15/تیر ماه/1392 خورشیدی
ایران/تهران.

۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

من هنوز در انتظارت نشسته ام.


یادت هست که برای بغض چشمهایم مثل تگرگ می باریدی ؟ آری بعد از رفتنت برای طوفان چشم هایم کسی نم هم پس نمی داد.... 
یادت هست که برای بوسیدنم چقدر شوق داشتی آری بعد از رفتنت تمامی لبها برای بوسیدن خشکیده است.... 
به یاد داری که لالایی خواب هایت صدای من بود . آری بعد از رفتنت دیگر نفسی برای ناله ای هم نیست.... 
امیر میدانی که بعد از رفتنت باریدم و باریدم... 
میدانی برای بوسیدنات حسرت ها کشیدم... 
میدانی برای خوابیدنات...
من برای خواب ابدیت لالایی نخواندم امیر . من توفان گریه هایم را سرازیر کردم تا شاید که بیائی و مثل رسوم قدیمی مان از آنها لبخندی دوباره بسازی...
من بارها بارها عکسهایت را بوسیدم که شاید شوق گذشته به سراغت بیاد و باز گردی...
من هر بار به آسمان نگاه میکنم شاید که هوا روزی آفتابی شود و تو با نور خورشید دوباره بیدار شوی به من زنگ بزنی با همان صدای خواب آلوده....
من هنوز به شوق باز گشتنت سوغاتی هایت را نگه داشته ام شاید باز گردی و سراغشان را از من بگیری....
من هنوز درست مثل روزهای انتظار دم اوین به انتظارت نشسته ام که شاید باز گردی و دوباره در اغوشت بکشم و غرق بوسه ات کنم...
من هنوز به انتظارت نشسته ام که بیایی و بگویی اینها همه خواب است، بیدار شو از این کابوس لعنتی بگویی نمیتوانن در عرض ۳ روز تو را از من بگیرند، بیائی و بگویی که سالمی و بگویی که (ردیفه) صدای خنده هایت که منو برای این خواب مسخره میکنه بشنوم....
امیر بیا و بگو
من هنوز در انتظارت نشسته ام...


تصویر: شانزده تير ،آخرين روز ديدار...

دخترانی که به استادیومهای ورزشی راه ندارند




این روزها در فضای مجازی و رسانه های مختلف میشنوم که سخن از دخترانی است که به استادیومهای ورزشی راه ندارند... جالب اینجاست که بسیاری راحت آنرا به بیرون از خود پرت می کنند.
اما:‌ باور کنید و باور کنیم، اگر مردان ایرانی فقط یک هفته به هیچ مسابقه ورزشی بدون حضور دخترانشان،‌ همسرانشان، خواهرانشان نمی رفتند این قانون تغییر می کرد. افسوس که چنین بهایی را نمی پردازند چون برایشان «مهم» نیست و اکثریت آنها اگر موافق این قانون هم نباشند شک نکنید که مخالف آن هم نیستند...
تا وقتی این «نیاز» در ما به وجود نیاید که بدون نیمه دوم وجودمان هرگز نباید به چنین محلهایی پا گذاشت، و تا وقتی «ضرورت» آنرا حس نکنیم، هرگز به برابری دست نخواهیم یافت... قوانین وضع شده توسط دولت و مجلس و... بازتاب تفکرات خود ماست...

برای تغییر جامعه بایستی از خود شروع کرد. باید بها را از جیب خود پرداخت آنگاه شک نکنید که جامعه ما نیز تغییر خواهد کرد

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

پنجاه نفر در مراسم آب‌بازی شهر کرج دستگیر شدند.





پنجاه نفر در مراسم آب‌بازی شهر کرج دستگیر شدند.

چرا شاد باشید ؟ نمیدانید اسلام با شادی مخالف است ! بیایید در حسینیه که حکومت برایتان ساخته فقط بزنید توی سرتان و گریه کنید. اگر نخواستید اعتیاد هم هست. به همت برادران سپاه همه جور مواد مخدر سنتی و صنعتی هم که فت و فراوان توی مملکت ریخته است.