۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

توقف انسان کشی .


در حالی که احساسات اندوهناک ناشی از قتل عام بی سابقه در پایگاه اشرف در عراق بر دل ها سایه افکنده است زمان مناسبی است که با نگاهی عقلانی به اصل موضوع بنگریم و آن را مورد موشکافی قرار دهیم. کشتار اشرف ادامه ی یک روند انسان کشی سی و دو ساله است که بدون وقفه از اعدام های فردای انقلاب تا امروز ادامه دارد. مهم تر این که ادامه هم خواهد داشت تا زمانی که چیزی به اسم رژیم جمهوری اسلامی برپا باشد. این رژیم مبنای تثبیت، گسترش و نگهداری قدرت خود را بر مرگ گذاشته است و حاضر به تغییر این منطق ضد بشری نیست. بنابراین، اگر قرار باشد که روند انسان کشی در ایران متوقف شود نباید روی تغییر رفتار رژیم جمهوری اسلامی در این باره حساب کنیم. از سوی نظام آخوندی، این پرونده در بن بست مطلق است. می ماند در صف مخالفان رژیم. آنها تا چه حد در توقف انسان کشی جدی هستند؟



صف مخالفان رژیم بلند است، نیروهای آن بی شمارند و تناسب نیروهای آن به نسبت نیروهای رژیم هزار به یک می باشد. اما چرا با این همه، این مخالفین نمی توانند از پس یک رژیم ورشکسته و مفلوک و درهم پاشیده بر آیند؟ زیرا پراکنده اند. زیرا میلیون ها ایرانی، جدای از هم، در قالب فرد و سازمان های متعدد، بدون ارتباط سازنده با هم، هریک به تنهایی می خواهند سدی را از سر راه بردارند که از جا کندن آن به طور جمعی بسیار آسان و ممکن و به طور انفرادی سخت و ناممکن است. به همین دلیل نیز یک رژیم لنگ و بیمار در مقابل این سیل عظیم مخالفان داخلی و خارجی دوام آورده است.

دلایل پراکندگی ایرانیان فراوان و ریشه دار است، اما در این جا و به طور مشخص، در باره ی توقف انسان کشی، باید موضوع را به یک پرسش محدود کنیم: آیا چیزی هست که بتواند این طیف عظیم مخالفان را برای پایان دادن به آدمکشی دولتی در کنار هم قرار دهد؟ بلی، آن چیز وجود دارد و آن نه دمکراسی و سکولاریسم و نظام سیاسی و قانون اساسی و یا این یا آن پرچم، بلکه ارزش جان انسان است. اگر مخالفین جمهوری اسلامی حول محور این ایده که «جان انسان ایرانی باید حفظ شود» گرد هم آیند می توانند قدرتی را پیدا کنند که به آدم کشی حکومت آخوندی خاتمه بخشد. این کار ممکن است.

توافق بر سر یک اصل و نه حتی دو تا؛ یک اصل ساده و پایه ای که می تواند گره گشای طلسم پراکندگی مخالفین رژیم باشد. توافق بر سر این که ما، با تلاش متحد خود، می خواهیم مانع از آن شویم که ایرانی ها، به عنوان مخالف رژیم یا فعال سیاسی در داخل و خارج از کشور، جان خود را از دست دهند. توافق بر سر این که ما می خواهیم به انسان کشی در زندان و خیابان و خارج از کشور خاتمه دهیم و برای این منظور به طور همسو و هماهنگ دست به همکاری می زنیم. این توافقی بر سر برنامه ی سیاسی و حزبی نیست، بلکه بر سر ارزش جان انسانی است. ارزشی که باید برای همه بدون قید و شرط و بدون ماده و تبصره باشد.

ما شاهدیم که چگونه رژیم به دلیل پراکندگی و نبود قدرت همسو موفق می شود یکی یکی ما را شکار کرده و از میان ببرد. یا در زندان ها اعدام می کند، یا در خیابان به گلوله می بندد، یا در اشرف به سراغ مبارزین می رود و یا آن که به طریقی به اسم بیماری و فشار بر زندانیان و خودکشی و خودسوزی مخالفین خود را از میان می برد. و در حالی که ما، یکی بعد از دیگری، طعمه دستگاه سیری ناپذیر آدم کشی رژیم می شویم، باز قادر نیستیم که در کنار هم قرار گیریم و به این فاجعه ی قتل عام سه دهه ای خاتمه بخشیم.

شاید اینک که همه ی ایرانیان دلسوز در داخل و خارج از کشور از کشتار دهها هموطن خود در پایگاه اشرف در عراق متاثر هستند و ذهن ها فعال شده است که چگونه می توان از بازتولید این فاجعه جلوگیری کرد، فرصت خوبی باشد که در این باره به طور جدی و عمل گرایانه فکر کنیم. بدیهیات را بپذیریم، این که هرگز قادر نخواهیم بود درباره ی برنامه های سیاسی متنوع و متفاوت خویش به توافقی که سبب چیزی به اسم اتحاد شود برسیم، نه بنا به دلایل سیاسی، بلکه بیشتربه دلایل تاریخی و فرهنگی. اما این شاید آن قدر مهم نباشد که قبول این واقعیت که دست کم بر سر « ضرورت حفظ جان انسان» باید بتوانیم به توافق دست یابیم. این دیگر پایه ای ترین و بدیهی ترین نکته ای است که بر سر آن نباید اختلافی داشته باشیم؛ این که نخواهیم کشته شویم یا کشته دهیم.

ارزش دهی به جان انسان مبنا و زیربنای هر ساختار دمکراتیکی است که بخواهیم برای فردای ایران تصور کنیم. یعنی برداشت ما از شکل و محتوای دمکراسی آینده ی ایران هر چه که باشد، یک موضوع باید مخرج مشترک همه ی آنها باشد و آن، پاس داشتن ارزش ذاتی و بدون قید و شرط جان انسان ایرانی است. این همان چیزی است که اجازه ی استقرار صلح اجتماعی و ضمانت نهادینه ی حقوق فردی و مدنی در جامعه را می دهد. بدون توافق بر سر این نکته شک نکنیم که مخالفان امروز رژیم جمهوری اسلامی بازتولیدکنندگان فردای همان رژیم خواهند بود، زمانی که قدرت سیاسی را در دست خواهند گرفت، شک نکنیم.

در پایان باید اشاره کنیم که باور به اهمیت این اصل پایه ای کافی است تا از ما به عنوان فرد یا عضوی از یک تشکل بازیگری بسازد که در مسیر تحقق این توافق اصولی تلاش کنیم. هر یک از ما می تواند در حیطه ی فعالیت های خویش موضوع توافق برسر پایان بخشیدن به انسان کشی را به عنوان نقطه ی مشترک عمومی طیف وسیع مخالفین (اپوزیسیون) مطرح کنیم. از طریق مقاله و صحبت و فیلم و مصاحبه و گفتگو و اینترنت و رادیو و تلویزیون و نشریه و غیره. هر یک از ما می توانیم مروج اندیشه ی انسان مدار باشیم، اندیشه ای که بر اساس آن «جان و کرامت انسان» ها ارزشی است غیر قابل زیر سوال بردن، غیر قابل شرط گذاری و قابل توافق. لحظه ای بیاندیشیم که آیا به راستی خواست ها و آرمان های سیاسی و مکتبی ما از زندگی و حرمت انسان نیز مهم تر است. آیا مگر نه این که آرمان های ما در نهایت قرار است این دو را برای همه اعضای جامعه فراهم آورد؟ پس چرا از حالا آن را مبنای بازاندیشی کار و تلاش و مبارزه ی خویش قرار ندهیم: «حفظ جان و کرامت انسان».

وقت آن است که برای رهایی از بن بست تاریخی کنونی، برای پایان بخشیدن به انسان کشی رژیم حاکم و در نهایت، برای بستن راه بازتولید آدمکشی نهادینه در آینده ی ایران، همگی روی یک اصل و فقط یک اصل توافق کنیم: « ما با هم همکاری می کنیم تا به کشتار انسان ایرانی در داخل و خارج از ایران خاتمه بخشیم». این گوی و این میدان.
کورش عرفانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر