این تصویر بهنود رمضانی جوان ۱۸ ساله دانشجوی مهندسی مکانیک است که در مراسم چهار شنبه سوری سال ۱۳۹۰ در میدان ۲۲ نارمک توسط بسیجیهای مزدور با ضربات باتوم کشته شد! رژیم آخوندی تلاش در نابودی فرهنگ ایرانی دارد که حتی از اجرای مراسم و جشنهای ملی ما ایرانیان جلوگیری میکند! روحش شاد! به امید آزادی ایران زمین!
به یاد شهید بهنود رمضانی
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم همان يك لحظه اول .. كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان، جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدیگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه ميديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامه رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجده صد نامه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بيسامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده، خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بيصبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالمسوز مردمكش، به جز انديشه عشق و وفا
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم همان يك لحظه اول .. كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان، جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدیگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه ميديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامه رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجده صد نامه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بيسامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده، خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بيصبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم، كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالمسوز مردمكش، به جز انديشه عشق و وفا
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر