۱۳۹۲ تیر ۳, دوشنبه

سیمین بهبهانی:
قلم چرخید و فرمان را گرفتن...
ورق بر گشت و ایران را گرفتن...
به تیتر"شاه رفت" اطلاعات...
توجه کرده، کیهان را گرفتن...
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان...
شبانه، جای شاهان را گرفتند...
همه از حجره ها بیرون خزیدند...
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند...
گرفتند و گرفتن، کارشان کارشان شد...
هر آنچه خواستند، آنرا گرفتند...
به هر انگیزه و با هر بهانه...
مسلمان ، نا مسلمان را گرفتند...
سراغ سفره ها نفتی نیامد...
ولیکن، در عوض نان را گرفتند...
یکی نان خواست، بردنش به زندان...
از آن بیچاره...دندان را گرفتند...
فلان ملا،مخالف داشت بسیار...
مخالف های ایشان را گرفتند...
بده مژده، که دزدان خزانه...
که شا کی های آنان را گرفتند...
چو شد در آستان قدس دزدی...
گداهای خراسان را گرفتند...
به جرم اختلاس شرکت نفت...
برادرهای دربان را گرفتند...
غذا را آشپز چون شور میکرد...
سر سفره نمکدان را گرفتند...
چو آمد سقف مهمانخانه پائین...
به حکم شرع، مهمان را گرفتند...
به قم، از روی توضیح المسائل...
همه اغلاط قرآن را گرفتند...
به جرم ارتداد از دین اسلام...
دوباره شیخ صنعان را گرفتند...
به ما درد و مرض دادند بسیار...
دلیلش اینکه درمان را گرفتند...
همه اینها جهنم، این خلایق ...
زمردم دین و ایمان را گرفتند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر