" فرشید فتحی" از نوكیشان مسیحی است که توسط دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس محكوم شد. دادگاه اتهام وی را اقدام علیه امنیت نظام، ارتباط با سازمان های خارجی و تبلیغ مذهبی عنوان نموده است. کشیش "فرشید فتحی" كه ماههای متمادی را در سلول انفرادی گذرانده تاكنون اجازه مرخصی به وی داده نشده ، "فرشید فتحی" متولد ۱۳۵۸ متاهل و دارای دو فرزند می باشد. فرشید در یورش گسترده و سازمان یافته به مسیحیان ایران در آستانه سال نو میلادی ( ۲۶ دسامبر ۲۰۱۰) ۵ دی ماه ۱۳۸۹ توسط نیروهای اطلاعات و امنیتی در تهران بازداشت شد. وی هم اکنون در حال سپری کردن حبس 6 ساله اش می باشد. همسر کشیش فرشید فتحی، در ماه دوم سال جدید میلادی به همراه دو فرزندش از ترکیه بعنوان پناهنده به کشور کانادا آمده اند.
چندی پیش نامه ایی منسوب به کشیش "فرشید فتحی" که برای پدرشان در ماه نوامبر سال گذشته نوشته بود به تازه گی در رسانه های انگلیسی زبان مسیحی منتشر شده است که تحریریه «محبت نیوز» لازم دید تا این دل نوشته کشیش زندانی را بفارسی نیز ترجمه تا در اختیار هموطنان مسیحی و دیگر کاربران فارسی زبان قرار گیرد . متن نامه منتشر شده به قرار ذیل میباشد:
پدر عزیزم،
« سلام و درود گرم و صمیمانه ام را که از دل تاریک زندان با نام عیسی مسیح برایت میفرستم پذیرا باش.
زمان طولانی از آخرین باری که صدایت را شنیدم میگذرد. اما با گوش جان دعاهای گرمت را که مرا از دوردست قوت میبخشد دریافت میکنم. روزهایم از پی هم برایم سخت و سخت تر میشوند ،اما هر روز بیشتر خود را در آغوش گرم و پر مهر خداوند احساس میکنم. این روزها تنهایی را با تمام وجودم تجربه میکنم ، در حالیکه با وجود خداوند هیچگاه تنها نیستم.
اغلب اوقات بعضی چیزها موجب تاثرم میشوند ولی هیجگاه به خود اجازه نداده ام که مغلوب غم و یاس شوم. خیلی وقت ها اینجا مرا مورد توهین و تحقیر و آزار قرار میدهند ولی هیچگاه به وجود مسیح درونم شک نکرده ام. بعضی ها تنهایم گذاشتند و بعضی دیگر از من فرار کردند، ولی من آنها را مطمئنن قضاوت و توبیخ نخواهم کرد، زیرا که خدا هیچگاه مرا تنها نگذاشته است.
اکنون ( در زمان انتشار نامه* ) 361 روز است که من در سلول زندان حبسم، بدون اینکه قادر به دیدن حتی طلوع آفتاب باشم ولی مهربانی خداوند را هر روز صبح دریافت میکنم. حرفهای بسیاری برای گفتن به شما دارم ولی فقط میخواهم بدانید که صمیمانه دوستتان دارم. و دلم برای شما ، برادرم ، عمه عزیزم و تمام خانواده حتی کودکان فامیلمان هم تنگ شده است. لطفن سلام مرا به عموی عزیزم هم برسانید، چونکه یقین دارم او نیز با تمام قدرت و از صمیم قلب برای من و خانواده ام دعایمان میکند.
بی شک من نمیتوانم برای چندین سال شما را ببینم و در کنارتان باشم ولی صدای پر مهر و نصیحت های جانانه تان همیشه آویزه گوشم است. امیدوارم که روزی بتونم دوباره شما را ببینم. اما اگر پدر آسمانیمان مرا به زندگی ابدی دعوت کند، لطفن مراقب خانواده ام بیش از پیش باشید ،مخصوصن فرزندانم که عزیزترین هستند برایم.
در این پرتگاهی که در حال گذر هستم، مانند جامی است که معبودم به من داده که من تا آخرش را بی توجه به فرجامش ،خواهم نوشید. آنچه مهم است اینکه من در معشوق زنده ام و معشوق در من .
دو تن از برادان مان اینجا به شما سلام دارند و همچنین دو تن از خواهران ایماندارمان که البته جدا از ما و در پس دیوارهای بلند زندانی اند. و من نیز همیشه برای شما و تمام خانواده عزیزمان دعا میکنم. لطفن سلام و درود صمیمانه مرا به تمام خواهران و برادرانی که من و خانواده ام را دعا میکنند برسانید و از طرف من به ایشان بفرمایید:
"در سرزمین ما دیگر درختان انجیر شکوفه نمیدهند و درختچه های زیتون خشک شدند. رمه ها از آخورهایشان رمیده شده اند. ولی ما هنوز در خداوندمان شاد و سرزنده زندگی میکنیم و از موهبت منجی مان خوشنودیم. زیرا که نه هیچ دیواری، نه سیم خارداری ،نه زندانی ، نه عذابی، نه دشمنی ،نه تنهایی و نه هیچ مرگی نمیتواند ما را از یکدیگر و خداوندمان جدا سازد."
با درود بی پایان در نام عیسی مسیح
فرشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر