جوان غیور، ستار قهرمان جان بداد و پایداری ازاینجان ما جان گرفت، اورا کوفته وزخمی و مضطرب تحویل بند ۳۵۰ اوین دادند، وارد اتاق که شد، با فروتنی و هیجان گفت: "فقط یک روز اینجا هستم، فردا میبرندم، قاضی برایم ۱۰ روز دیگر بازجویی دراختیار پلیس فتا نوشته"، ستار ادامه داد: "دروبلاگم اززندانیان سیاسی اوین و گوهر د
شت (رجایی شهر) دفاع کردهام به ویژه از محکومین به اعدام بسیار یاد کردهام، چه خوب شد که چهرههای آشنای شما را از نزدیک دیدم، کاش گوهر دشتیها را هم میدیدم، همهتان را دوست دارم". عشق به تودههای محروم درچشمانش موج میزدو چهره معصومش تجلیگاه صدق و فدا بود. ستار ادامه داد، "خیلی شکنجه شدم، آویزانم کردند، به سر و شکمم میکوبیدند، فحش و توهین و ضرب و شتم بود که میبارید، بدنم دردمی کند، بازهم فردا به پلیس فتا میبرندم، بگویید چکارکنم که زیر شکنجه طاقت بیاورم، به مادرم گفتهام که اگر من شهید شدم، غصه دار نباشیدو افتخارکنید." روز بعد را به یاد میآوریم، زمانی که بلندگو نام ستار را برای انتقال صداکردو او کف اتاق نشسته و روی برگه دولتی شکایت نامهاش را مینوشت ودرپایان خواست تا برایش به امضاء گواهی کردیم، هنگام خروج از اتاق گفت: "دعاکنید طاقت بیاورم."
شت (رجایی شهر) دفاع کردهام به ویژه از محکومین به اعدام بسیار یاد کردهام، چه خوب شد که چهرههای آشنای شما را از نزدیک دیدم، کاش گوهر دشتیها را هم میدیدم، همهتان را دوست دارم". عشق به تودههای محروم درچشمانش موج میزدو چهره معصومش تجلیگاه صدق و فدا بود. ستار ادامه داد، "خیلی شکنجه شدم، آویزانم کردند، به سر و شکمم میکوبیدند، فحش و توهین و ضرب و شتم بود که میبارید، بدنم دردمی کند، بازهم فردا به پلیس فتا میبرندم، بگویید چکارکنم که زیر شکنجه طاقت بیاورم، به مادرم گفتهام که اگر من شهید شدم، غصه دار نباشیدو افتخارکنید." روز بعد را به یاد میآوریم، زمانی که بلندگو نام ستار را برای انتقال صداکردو او کف اتاق نشسته و روی برگه دولتی شکایت نامهاش را مینوشت ودرپایان خواست تا برایش به امضاء گواهی کردیم، هنگام خروج از اتاق گفت: "دعاکنید طاقت بیاورم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر