۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه
خلاصه مناظره تلویزیونی
خلاصۀ مناظره:
1- غرضی: تورم بده!
2_خالیباف: بسم اله الرحمن الرحیم (به توان هزار): من شهردار هستم و خویم.
3_ولایتی: ما که چیزی نفهمیدیم...؟!!
4- جلیلی: بذار یه کم چرت بزنیم، هرچی بقیه گفتن خوبه..!!!
5: حداد: من خیلی احساساتی ام، خوشحال و غمگینم از همه چیزها و معماری اسلامی خوب است و شاپرکها دور سرش میچرخند.
6: عارف: من نظری ندارم، صداوسیما بده، من یک معترضم.
7- رضایی: با اجازه از آغا، من نستراداموس هستم و با فضل الهی و با اجازه از آغا ایالت میسازم.
8- روحانی: دولت من با امید و چیزهای خوب دیگر است...
سجاد قائد رحمتی
سجاد 20 ساله اهل شهرستان دورود استان لرستان می باشد و به همراه خانواده اش در این شهر زندگی می کرد در تابستان به علت فقر خانواده اش به تهران برای کار رفته بود در تظاهرات به همراه پسر عمویش شرکت می کند پسر عمویش در حوالی ایست...
گاه مترو نواب در حال فیلم گرفتن از تظاهرات بوده که میبیند مردم میگویند یک نفررا کشتند. با تلفن موبایل به سمت فرد کشته شده میرود و میبیند که آن شخص سجاد است.
برای تحویل دادن جنازه به خانواده اش در اوج فقر چهار میلیون طلب میکنند و با یاری مردم دورود این پول فراهم میشود و جنازه را تحویل می دهند.
برای تحویل دادن جنازه به خانواده اش در اوج فقر چهار میلیون طلب میکنند و با یاری مردم دورود این پول فراهم میشود و جنازه را تحویل می دهند.
۱۳۹۲ خرداد ۹, پنجشنبه
رزیم اخوندی حاکم پوشالی تر از حد تصور است
رزیم اخوندی حاکم پوشالی تر از حد تصور است اما مردم خودشان به ان بها میدهند وعلت ان نا اگاهی از وضع موجود است
من معتقدم رژیم جمهوری اسلامی رژیم مستقل و کثیفی است که جز با یک قیام مسلحانه مردمی و یا حمله خارجی از بین نخواهد رفت. (هرچند امیدوارم شق دوم هرگز اتفاق نافتد.)
احتمال اصلاح یا مضمحل نمودن چنین ساختاری با سیاستهای اصلاح طلبانه غیر ممکن است و چاله ای که ملت ایران در آن اسیر شده تنها با فداکاری و هزینه پرخواهد شد.
برای من دمکراسی، حقوق بشر و برابری از اصولی است که حاضرم جان خویش را نیز برای آن بدهم.
این روزها که صحبت انتخابات گرم است و نه احمدی نژاد توانست در رد صلاحیت خلف خود مشایی آن حرکتی را بکند که ادعا کرده بود و نه اصلاح طلبان در رد صلاحیت رفسنجانی کنشی از خود نشان دادند، بحث تحریم انتخابات داغ تر از قبل شده است.
با این وجود هنوز عده ای بر این باورند که اگر ما اعلان کنیم که انتخابات را تحریم کرده ایم و مردم اقبال نشان دهند ما خراب خواهیم شد. جالب اینکه این حرف معمولا از دهان کسانی خارج میشود که برای خود اشرافیت سیاسی قائلند. این حرف از کسی که خود را حتی اندکی آگاه تر و پیشرو تر احساس کند و وظیفه آگاهی بخشی به مردم را بر شانه های خود حس کند بعید است.
مطمئنم روزی آیندگان به ما خواهند خندید که فریب چنین ارتجاع و بنیادگرایی عریانی را خوردیم و 34 سال آن راتحمل نمودیم و حتی گمان و سعی به اصلاح آن بردیم.
مرگ و ننگ بر حكومت و نظام فاشيست جمهوري اسلامي
"مرگ و ننگ بر حكومت و نظام فاشيست جمهوري اسلامي"
لعنت به اين همه ايدئولوژيهاى كثيف اسلامي و مرگ بر اسلامي كه فقط كشتار دربر داشته و ديگر هيچ
لعنت به خائنين وطن و اسلام پرست بيگانه تبار و ايرانى نما
اين داغ ها سرد شدنى نيست
اين ظلم ها پايدار نخواهد ماند
بخون كشته شدگان و بخاك وطن كه بخاطر يك مشت اجنبى برادران و خواهران ، پدران و مادران اين سرزمين را كشتند و در بند اسير كردند و بنام آزادى قسم كه ما بخاطر يك مشت جانى دربدر اينور و آنور شديم ، ايرانمان را پس خواهيم گرفت."
جوانان و هموطنان خوب بخوانيد تا بيشتر و هرچه بيشتر از اين نظام اسلامي ضد ايرانى متنفر شويد.
آخرین وضعیت کشیش روبرت و ادامه فعالیت کلیسای جماعت ربانی در هاله ایی از ابهام
به گزارش "محبت نیوز"، کشیش "روبرت آسریان" از رهبران شورای کلیسای جماعت ربانی تهران که سه شنبه 31 اردیبهشت (برابر با 21 می 2013) ، در حین اجرای مراسم دعا توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی رژیم جمهوری اسلامی بازداشت شد ه بود، روز شنبه توانست طی تماسی تلفنی خبر سلامتی اش را به خانواده خود اعلام کند .
در این تماس که به مدت محدودی صورت گرفت وی این امکان را داشت که بطور فشرده با اعضا ی خانواده خود گفتگو کند. در این راستا هنوز از محل نگهداری فعلی ایشان اطلاع دقیقی در دست نیست اما احتمال می رود که وی را برای بازجویی های بیشتر به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل کرده باشند.
تداوم بازداشت، بلاتکلیفی ، عدم دسترسی به وکیل و محروم از حق ملاقات برای این کشیش مسیحی که از جامعه ارامنه ایران نیز می باشد در حالی است که هنوز اتهام وی مشخص نشده و این موضوع نیز موجب نگرانی های شدید خانواده و جامعه مسیحیان ایرانی شده است.
" روبرت آسریان" روانشناس، مولف و مترجم از مسیحیان ارامنه ساکن تهران است ، وی یکی از رهبران شورای کلیسای جماعت ربانی و سالهاست که در تدریس و مدیریت آموزشگاه کتابمقدس در کلیسای فارسی زبان جماعت ربانی در تهران به خدمت مشغول است. از ایشان نیز تاکنون کتابهای ارزشمندی در حوزه الهیات مسیحی ترجمه و توسط ناشران داخلی چاپ و منتشر شده است .
بر اساس این گزارش بازداشت کشیش آسریان مقدمه و یا بهانه ایی برای تعطیلی کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران بود. این کلیسا در روز چهارشنبه اول خردادماه ( 22 می ) تحت فشار نیروهای امنیتی تعطیل اعلام شد و بر درب این کلیسا تابلویی مبنی بر تعطیلی موقت نصب شده است.
در حالیکه مقرر شده بود اعضای کلیسای جماعت ربانی در جلسه روز یکشنبه 5 خرداد ماه سال جاری (26 مه )، با حضور در مراسم کلیسایی از تصمیم نهایی شورای کلیساهای جماعت ربانی در خصوص احتمال تعطیلی کامل این مکان مطلع گردند، منابع خبری گزارش دادند؛ " گویا به دلیل تعطیلی کلیسا مراسم روز یکشنبه برگزار نشده و ادامه فعالیت کلیسای جماعت ربانی مرکز همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد."
تاکنون ایمانداران مسیحی چه در ایران و چه درخارج از کشور با صدور بیانیه هایی ضمن نگرانی از تعطیلی کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، آن را آغازی دوباره مبنی بر فشارهای بیشتر بر کلیسا و بویژه نومسیحیان ایرانی دانسته و اعلام داشته اند که این موضوع حتی میتواند منجر به تعطیل کردن کلیه کلیساهای فارسی زبان در ایران شود .
طی ماه های اخیر تعداد زیادی از روحانیون بلندپایه جمهوری اسلامی و همینطور مراجع سرشناس داخل کشور حملات تندی را نسبت به ادیان و آئین های غیر اسلامی آغاز کردند . رسانه های جمهوری اسلامی نشان داده اند که به ویژه در چند ماه گذشته در یك اقدام برنامه ریزی شده و هماهنگ به انتشار مطالبی بویژه در مورد کلیسای جماعت ربانی مرکز اقدام نمودند و قصد دارند از این طریق چهره آئین مسیحیت در ایران را تخریب كنند. این رسانه ها با هدف زمینه سازی برای فشار به مسیحیان داخل کشور و سیاه نمایی از طریق اینگونه خبر رسانی ها به سیستم قضایی و امنیتی كشور القا می کنند تا برخوردهای خود با جریان مسیحیت در ایران را بیش از گذشته افزایش دهند که به نظر می رسد چندان هم بی نتیجه نبوده و اخبار مبنی بر تعطیلی احتمالی بزرگترین کلیسای فارسی زبان در تهران، افزایش دستگیری ها و همینطور برخورد و هجوم ماموران به منازل برخی مسیحیان كه از آنها به عنوان كلیساهای خانگی یاد می شود بیشتر شده است.
جنایات کهریزک، مرتضوی: به تکلیف خود عمل کردم و هیچ وقت نیز از کرده خود پشیمان نیستم
خودنویس: به گزارش خبرگزاری فارس، سعید مرتضوی، مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی با اشاره به پرونده جنجالی کهریزک گفت: «باید مسائل مربوط به کهریزک روشن شود و انتصابهای غیرواقع به نهادهای کشور وارد نشود.»
وی ادامه داد: «در موضوع کهریزک عنوان میشود که سه نفر جان باختند که رسانهها تصویر دارند و براساس گزارش پزشکی قانونی در کهریزک این سه نفر هیچگونه ضرب و شتم حادی که منجر به مرگ شود نشدهاند.»
مرتضوی با بیان اینکه در دادگاه کهریزک «دفاع جامعی» از خود ارائه داده است: «دربارهی فوت این سه نفر [امیر جوادیفر؛ محسن روحالامینی، محمد کامرانی] در کهریزک که عنوان میشود به وسیله ضرب و شتم ماموران زندان کهریزک فوت شدهاند اصلاً چنین چیزی صحت ندارد.»
مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه، به تکلیف خود عمل کرده است گفت: «ما به عنوان دادستان به تکلیف خود عمل کردهایم و هیچ وقت نیز از کرده خود پشیمان نیستیم و بحثهای سیاسی بر نامهربانیها ثواب جهاد مقدسی که در آن شرکت کردهایم.»
مرتضوی در پایان هم با بیان اینکه، «مبارزه با فتنه و اغتشاش را جهاد مقدس میدانیم» گفت: «از اقدامات انجام شده پشیمان نیستم و به تکلیف عمل کردهام کسی که در اغتشاش علیه نظام و حکومت اقدام میکند را در هتل ۵ ستاره نمیبرند بلکه باید با آن طوری برخورد شود که از کرده خود پشیمان شود.»
گفتنی است سعید مرتضوی، متهم ردیف اول پرونده کهریزک ششم خردادماه سال جاری لایحه دفاعی خود را به دادگاه کیفری استان تهران تحویل داد و گفت که اگر دادگاه حکمی علیه او صادر کند به حکم تمکین نخواهد کرد.
۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه
اصلاح طلب یعنی چی.
آنانرا نیز فراموش نمیکنیم و بار دیگر فریب نخواهیم خورد . نخواهیم گذاشت ماجرای (فریب ) سال ۵۷ بار دیگر تکرار شود .عبور شفاف از اصلاح طلبان لازمه رسیدن به دموکراسی است.
۱۳۹۲ خرداد ۷, سهشنبه
دستگیری یک گروه اززنان ایرانی وابسته به سپاه پاسداران.
روزنامه حریت چاپ ترکیه با انتشار گزارشی از بازداشت یک گروه از زنان ایرانی وابسته به سپاه پاسداران در شهرمرزی ایغدیر به اتهام جاسوسی از مقامات نظامی، امنیتی و دولتی این کشور در پوشش روسپیگری و ازدواج های موقت با این مقامات خبر داد.
بنابراین گزارش، حدود ۹ ماه پیش پلیس امنیت ترکیه طی گزارش های دریافتی از سوی مردم یک گروه 24 نفره را که در پوشش فروشنده سنگ های تزئینی به فعالیت های جاسوسی و جمع آوری اخبار و اطلاعات می پرداختند بازداشت می کند. 10 زن ایرانی از این گروه 24 نفره به ایران بازگردانده می شوند.
این گزارش می افزاید سرویس اطلاعاتی ترکیه تعدادی از این زنان را که به صورت غیرقانونی مجددا وارد ترکیه می شود را تحت نظر می گیرد و روز هشتم ماه می مجددا این افراد به اتهام جاسوسی از طریق ازدواج موقت با نظامیان، مقامات امنیتی و دولتی و جمع آوری اطلاعات محرمانه از مراکز حساس و امنیتی ترکیه بازداشت می شوند.
سازمان امنیت ترکیه اعلام کرده است که در بازجویی های صورت گرفته این زنان اعتراف کرده اند که با مدارک جعلی که سپاه پاسداران در اختیار آنها قرار داده است و با هدایت و راهنمایی آنها به صورت غیرقانونی وارد خاک این کشور شده اند و بارها نیز به صورت غیرقانونی به ایران ورود و خروج داشته اند.
این زنان اعتراف کرده اند که از سوی سپاه پاسداران مامور شده بودند تا خود را به مقامات امنیتی،نظامی و دولتی ترک نزدیک کنند و از طریق ازدواج موقت با آنها اخبار و اطلاعات محرمانهی مورد نیاز دستگاه اطلاعاتی پاسداران را جمع آوری نمایند.
به گزارش سازمان امنیت ترکیه از منزل دو تن از این زنان که هویت آنها زهرا-ی و الوینا-آ معرفی شده است مقادیر زیادی اسناد محرمانه جمع آوری شده است.
بنابراین گزارش، حدود ۹ ماه پیش پلیس امنیت ترکیه طی گزارش های دریافتی از سوی مردم یک گروه 24 نفره را که در پوشش فروشنده سنگ های تزئینی به فعالیت های جاسوسی و جمع آوری اخبار و اطلاعات می پرداختند بازداشت می کند. 10 زن ایرانی از این گروه 24 نفره به ایران بازگردانده می شوند.
این گزارش می افزاید سرویس اطلاعاتی ترکیه تعدادی از این زنان را که به صورت غیرقانونی مجددا وارد ترکیه می شود را تحت نظر می گیرد و روز هشتم ماه می مجددا این افراد به اتهام جاسوسی از طریق ازدواج موقت با نظامیان، مقامات امنیتی و دولتی و جمع آوری اطلاعات محرمانه از مراکز حساس و امنیتی ترکیه بازداشت می شوند.
سازمان امنیت ترکیه اعلام کرده است که در بازجویی های صورت گرفته این زنان اعتراف کرده اند که با مدارک جعلی که سپاه پاسداران در اختیار آنها قرار داده است و با هدایت و راهنمایی آنها به صورت غیرقانونی وارد خاک این کشور شده اند و بارها نیز به صورت غیرقانونی به ایران ورود و خروج داشته اند.
این زنان اعتراف کرده اند که از سوی سپاه پاسداران مامور شده بودند تا خود را به مقامات امنیتی،نظامی و دولتی ترک نزدیک کنند و از طریق ازدواج موقت با آنها اخبار و اطلاعات محرمانهی مورد نیاز دستگاه اطلاعاتی پاسداران را جمع آوری نمایند.
به گزارش سازمان امنیت ترکیه از منزل دو تن از این زنان که هویت آنها زهرا-ی و الوینا-آ معرفی شده است مقادیر زیادی اسناد محرمانه جمع آوری شده است.
۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه
مردم نباید بروید.
نباید در شوی انتخاباتی اخوند قاتل خامنه ای پلید شرکت کنید ........اینجا دیگر عقیده ای محترم نخواهد بود در این زمان حساس احترام به طرز فکری که شرکت در انتخابات حاکمین جنایتکار اخوندی را توجیه کند به هیچ وجه قابل احترام نیست که قابل تذکرست ...قابل بی احترامیست ...قابل توهین است ....چرا ؟ ..چون تو و هم فکرانت با هر گونه توجیه رذیلانه ای که نتیجه اش شرکت در صفهای تایید حکومت مرگ و خون باشد با کار خود به تمام جنایات هولناک این نظام از اعدام و کشتار و شکنجه و تجاوز و سربه نیست کردن و سنگسار و قطع عضو و زندان .....میگویم تا اگر ذهن بیمارت این جنایات را فراموش کرده به یاد اورد ...اری زندان و ان قاضیهای پست و بیشرف بیدادگاههای اسلامی ...دزدیها ..اختلاسها و ویرانی و نابودی و از بین بردن امید جوانان ایرانزمین با رذالت مخصوص اخوندی و وجشتناکتر از هر ویرانی و نیستی نابودی فرهنگ ایران وایرانی ..بیهویت جلوه دادن و بیهویت ساختن سازندگان فردای این مملکت با دجالیت و دروغ .....جایگرین کردن فریب و نیرنگ و پلشتی بجای راستی و درستی و مهر ....و......و......و.......اری با کار خود مهر تاییدی بر تمام این جنایات خواهی زد و چقدر هم اگاهانه و داوطلبانه به این خیانت بزرگ تن میدهی .....به هرعلت نادرستی که جز رسیدن به منافع مادی اغشته به خون مردم این سرزمین نیست و در واقع خود فروشی پستانه ای است که به تداوم جنایات حاکمین خونخوار این نظام خواهد انجامید ...اما تو و همفکرانت با هر ایده فرصت طلبانه ای که دارید بدانید این خیانت تاریخی شما هیچگاه در نزد مردم ایران زمین نه فراموش میشود و نه بخشیده خواهد شد .
۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه
دیگر قضیه بد و بدتر در کار نیست!
دیگر قضیه بد و بدتر در کار نیست!
تا بحال با توجه به مردم فریبی حکومت استبدادی این توجیه وجود داشت که انتخاب از بین منتصبین بد و بدتر است اما اکنون دیگر هیچ توجیه و بهانه ای وجود ندارد .
زیرا بین تمامی این منتصبین سپاه و رهبر یک نفر بد هم پیدا نمی شود و همگی از بدترین ها هستند .
بنابراین یکی از راههای مقابله با رژیم خودکامه و منفور ملت رای ندادن است زیرا هیچ گونه تاثیری ندارد و باز هم مانند دوره قبل رئیس به اصطلاح جمهوری پیشاپیش منتصب شده .
تا بحال با توجه به مردم فریبی حکومت استبدادی این توجیه وجود داشت که انتخاب از بین منتصبین بد و بدتر است اما اکنون دیگر هیچ توجیه و بهانه ای وجود ندارد .
زیرا بین تمامی این منتصبین سپاه و رهبر یک نفر بد هم پیدا نمی شود و همگی از بدترین ها هستند .
بنابراین یکی از راههای مقابله با رژیم خودکامه و منفور ملت رای ندادن است زیرا هیچ گونه تاثیری ندارد و باز هم مانند دوره قبل رئیس به اصطلاح جمهوری پیشاپیش منتصب شده .
۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه
حمله به کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران و بازداشت مسیحیان
گفته می شود در این یورش سازماندهی شده حداقل ده نفر از جمله کشیش "روبرت آسوریان" رهبر گروه الهیات مسیحی آن کلیسا بازداشت شده اند. از جزئیات یورش و دستگیریهای امروز و محل نگهداری بازداشت شدگان هنوز اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.
به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از منابع مسیحی پایتخت، ساعت 11 صبح امروز سه شنبه 31 اردیبهشت ماه ( 21 ماه می 2013) ماموران امنیتی و اطلاعاتی با یورش به کلیسای جماعت ربانی مرکز واقع در خیابان طالقانی حداقل یک کشیش و کارکنان این کلیسا و همه کسانی را که در محل حضور داشتند با خود به مکان نامعلومی منتقل کردند.
ماموران پس از بازرسی دفاتر و اتاقهای کلیسا برخی اوراق و مدارک ، کتابها و برخی وسایل را نیز با خود از محل خارج کردند.
اخبار تائید شده حاکی از بازداشت کشیش " روبرت آسوریان" معلم و مسئول گروه الهیات مسیحی کلیساهای جماعت ربانی می باشد. برخی منابع بازداشت "کشیش سورن" رهبر کلیسای جماعت ربانی را نیز محتمل می دانند. زیرا ایشان معمولا در این ساعت از روز در دفتر خود شان در کلیسا هستند. در کلیسای مرکز روزانه حدود پانزده نفر مشغول به خدمت هستند که خداقل ده نفر آنها همیشه حضور دارند.
این حمله از مدتی قبل قابل پیش بینی بود. چند روز پیشتر رهبران کلیسا برای تبادل نظر و توضیح برخی امور به نهادهای امنیتی فرا خوانده شده بودند. با توجه به درخواست قبلی آنها برای آزاد کردن کشیش فرهاد سبک روح و همسرش ، به آنها گفته شده بود که اگر خودشان داوطلبانه کلیسای مرکز را ببندند، بلافاصله کشیش سبک روح و همسرش آزاد خواهند شد.
در روز 14 اردیبهشت (4 می 2013) کشیش" فرهاد سبک روح" به همراه همسرش خانم "شهناز جیزان" رهبران کلیسای جماعت ربانی اهواز به دادگاه انقلاب اهواز احضار و مجددا بازداشت شدند. گفته شد بازداشت مجدد این زوج در پی تائید حکم یک سال زندانشان از سوی دادگاه تجدید نظر بوده است.
به احتمال زیاد به دلیل جواب رد رهبران کلیسای جماعت ربانی مرکز به درخواست ماموران امنیتی یورش امروز سازماندهی شده است.
کلیسای جماعت ربانی ابتدا سال 1955 میلادی ( 58 سال قبل) در خانه مسکونی یکی از رهبران آن شروع به کار کرد. کم کم این کلیسا که بر اساس آموزه های مسیحی پرشدن از روح القدس بنیاد شده بود پیشرفت کرد و عده زیادی جذب آن شدند. از این رو ابتدا در نقاط مختلف تهران و بعد چند شهرستان کشور ساختمانهائی را تهیه کردند و کلیساهای رسمی را به ثبت رساندند.
در سالهای پس از انقلاب اسلامی سال 1357 رهبران انقلابی و اسلامی همواره در جهت تضعیف این کلیسا از طریق تهدیدات گوناگون اقدام می کردند. اما در دوسال گذشته فشار بر روی این کلیسا افزایش یافت. مسئولان حکومت از رهبران کلیسای مرکز خواسته اند که از پذیرش مسیحیان غیر قومهای ارمنی و آشوری در کلیسای خود خودداری کنند.
هنوز بسیاری از جزئیات یورش و دستگیریهای امروز و محل نگهداری بازداشت شدگان اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.
اعلام همبستگي كامل دولت كانادا با مردم ايران براي دستيابي به آزادي از چنگ ديكتاتوري آخوندي
اعلام همبستگي كامل دولت كانادا با مردم ايران براي دستيابي به آزادي از چنگ ديكتاتوري آخوندي
جان بیرد وزیر امور خارجه کانادا که امروز در یک کنفرانس در مورد نقش تکنولوژی های ارتباطی در مقاومت مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی سخن میگفت به صراحت گفت «دولت کانادا در پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در برابر کودتایی که رای آنان را دزدید و احمدی نژاد را به قدرت رساند کوتاهی کرد.اما اگر مردم ایران در مق...ابل رژیم بایستند اینبار کانادا در کنار صداهای دموکراسی طلبی که در ایران با خشونت سرکوب شده اند خواهد ایستاد.»
وی اضافه کرد، «ما همه در یک زمینه اتفاق نظر داریم: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته و هربار یک عروسک خودش را از زیر نیم کاسه بیرون میآورد، و نه برخاستن یک دیکتاتوری روحانی-نظامی عقب افتاده. شما شایستگی یک انتخابات آزاد را دارید که رئیس جمهورتان را از دست خیمه شب بازها بیرون بیاورد و قدرت انتخاب را در دستان خودتان قرار دهد.»
به گزارش سایت گفتگوی جهانی وزير خارجه كانادا افزود: ما مي دانيم ايرانيان اشتياق عميقي براي آزادي دارند. در فارسي، اين كلمه "آزادي" نام دارد. يک کلمه ساده، اما قدرتمند. چهار سال پيش، ميليون ها ايراني به خيابان ها ريختند. آنها در برابر دهها سال سرکوب وحشيانه ايستادند. آنها خواستار حق تعيين سرنوشت شدند.
براي هفته ها جهان با الهام از شجاعت و هيبت آنها, نظاره گر بود. به گذشته كه نگاه مي کنم، اعتراف مي کنم کشورهاي آزاديخواه مانند کانادا بايد در حمايت از اين جنبش بيشتر صداي خود را رسا مي کردند.
من اعتقاد دارم که مردم ايران خواهان تغيير هستند.
يک روز، ايران جايگاه راستين خود در امور بين المللي به عنوان يک قدرت منطقه اي برجسته و مورد احترام را بدست خواهد گرفت. از خاکستر ظلم و ستم، ايران و ايرانيان به عنوان يک جامعه مرفه و آزاد برخواهند خاست
جان بیرد وزیر امور خارجه کانادا که امروز در یک کنفرانس در مورد نقش تکنولوژی های ارتباطی در مقاومت مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی سخن میگفت به صراحت گفت «دولت کانادا در پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در برابر کودتایی که رای آنان را دزدید و احمدی نژاد را به قدرت رساند کوتاهی کرد.اما اگر مردم ایران در مق...ابل رژیم بایستند اینبار کانادا در کنار صداهای دموکراسی طلبی که در ایران با خشونت سرکوب شده اند خواهد ایستاد.»
وی اضافه کرد، «ما همه در یک زمینه اتفاق نظر داریم: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته و هربار یک عروسک خودش را از زیر نیم کاسه بیرون میآورد، و نه برخاستن یک دیکتاتوری روحانی-نظامی عقب افتاده. شما شایستگی یک انتخابات آزاد را دارید که رئیس جمهورتان را از دست خیمه شب بازها بیرون بیاورد و قدرت انتخاب را در دستان خودتان قرار دهد.»
به گزارش سایت گفتگوی جهانی وزير خارجه كانادا افزود: ما مي دانيم ايرانيان اشتياق عميقي براي آزادي دارند. در فارسي، اين كلمه "آزادي" نام دارد. يک کلمه ساده، اما قدرتمند. چهار سال پيش، ميليون ها ايراني به خيابان ها ريختند. آنها در برابر دهها سال سرکوب وحشيانه ايستادند. آنها خواستار حق تعيين سرنوشت شدند.
براي هفته ها جهان با الهام از شجاعت و هيبت آنها, نظاره گر بود. به گذشته كه نگاه مي کنم، اعتراف مي کنم کشورهاي آزاديخواه مانند کانادا بايد در حمايت از اين جنبش بيشتر صداي خود را رسا مي کردند.
من اعتقاد دارم که مردم ايران خواهان تغيير هستند.
يک روز، ايران جايگاه راستين خود در امور بين المللي به عنوان يک قدرت منطقه اي برجسته و مورد احترام را بدست خواهد گرفت. از خاکستر ظلم و ستم، ايران و ايرانيان به عنوان يک جامعه مرفه و آزاد برخواهند خاست
اعدام یک زن زندانی با پیکر خونین در اثر ضربات شلاق
بنابه گزارشات رسیده به« فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»
روز گذشته حداقل یک زن زندانی در زندان قرچک ورامین در حالی که بدن وی
خونین بود به دار آویخته شد.
بامداد روز چهارشنبه اول خرداد ماه حداقل یک زن زندانی بنام گیتی مرامی
۳۴ ساله متاهل و دارای یک دختر در محوطه زندان قرچک ورامین به دار آویخته
شد. زندانبانان ولی فقیه قبل از اجرای حکم ضدبشری اعدام به او ۱۰۰ ضربه
شلاق زدند و در حالی که خون از بدن وی جاری بود او را به دار آویختند.
خانواده این زندانی هنگامی که پیکر فرزندشان را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند پیکر او در اثر ضربات شلاق غرق به خون بود .
همسر وی نیز به نام عیسی امان پور ۱۳ سال است که در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برد.
افرادی که تحت نام قاضی احکام ضد بشری اعدام را علیه زندانیان در تهران
صادر می کنند عبارتند از تیرانی رئیس شعبه ۳۰، محمد مقیسه و احمد زاده می
باشند.
علیرغم گذشت ۲ روز هنوز قوه قضاییه ولی فقیه خبر این اعدام را منتشر
نکرده است و همانند سایر اعدامها به صورت مخفیانه صورت گرفته است .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،موج پیوسته اعدام ها در ایران را به
عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر
مراجع بین المللی برای متوقف کردن اعدام ها خواستار ارجاع پرونده جنایت
علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و آخوندهای همدست وی به مراجع قضایی بین
المللی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲ خرداد ۱۳۹۲ برابر با ۲۳ می ۲۰۱۳
۲ خرداد ۱۳۹۲ برابر با ۲۳ می ۲۰۱۳
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه اعدام سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه اعدام سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل
۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه
ايجاد رعب و وحشت در آستانه انتخابات!
خبرگزاری هرانا - سحرگاه امروز دو زندانی به نام "محمد حیدری" و "کوروش
احمدی" به اتهام محاربه در زندان اوین اعدام شدند.
صبح امروز یکشنبه، بیستونهم اردیبهشت ماه، دو زندانی امنیتی به نام محمد حیدری و کوروش احمدی که از سوی دادگاه انقلاب محارب شناخته شده و با حکم مرگ مواجه شده بودند، به دار آویخته شدند.
فارس با اعلام این خبر مدعی شد که این دو تن با "دول متخاصم" در ارتباط بودند و بر علیه دولت جمهوری اسلامی "جاسوسی" میکردند.
این گزارش میافزاید در پی تکمیل تحقیقات، پرونده اتهامی نامبردگان با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال و دادگاه پس از تشکیل جلسه با حضور نماینده دادستان و وکلای مدافع متهمان، اتهام آنان را در حد محارب تشخیص و نامبردگان را به اعدام محکوم کرد. احکام صادره از سوی دیوان عالی کشور نیز مورد تایید قرار گرفته بود.
شایان ذکر است که از زمان بازداشت، برگزاری دادگاه و صدور حکم، صحت و سقم اتهامات مطرح شده و روند رسیدگی به پروندهی این دو تن هیچ اطلاعی در دست نیست.
۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه
وضعیت حاد جسمی کشیش زندانی و ممانعت از درمان وی توسط بازجویان وزارت اطلاعات
بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » کشیش زندانی بهنام ایرانی در شرایط حاد جسمی بسر می برد اما بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی هستند.
کشیش زندانی بهنام ایرانی مدتها است که از بیماریهای حاد جسمی
رنج می برد از جمله بیماری که شرایط او را حاد کرده است و از درد شدید آن
رنج می برد بیماری التهاب شدید پوستی است که عوارض آن به شکل التهاب شدید
وخارش پوست می باشد علائم آن بر صورت،دست و گردن وی عیان است.کشیش زندانی
ناچار است که برای کاهش دادن مقطعی درد چند بار در روز با آب سرد استحمام
نماید .
یکی از عوامل اصلی تشدید این التهاب حساسیت به نور آفتاب می
باشد و او نباید در معرض مستقیم نور آفتاب قرار گیرد.اما یکی از شیوه های
زندانبانان ولی فقیه برای تحت فشار قرار دادن زندانیان آنها را در زمانی که
تابش نور آفتاب شدید می باشد وادار می کنند که در محوطه زندان قرار گیرند.
کشیش زندانی مدتها است که از این بیماری رنج می برد و بارها
به بهداری زندان مراجعه کرده است اما به او گفته شده است که می بایست در
خارج از زندان توسط پزشک متخصص مورد درمان قرار گیرد ولی بازجویان وزارت
اطلاعات مانع درمان وی در بیرون از زندان هستند.
از طرفی دیگر از روز گذشته تلویزیونهای که زندانیان از
فروشگاه زندان با مبالغ بسیار زیادی خریداری کرده بودند با یورش زندانبانان
ولی فقیه مصادره شده است بدون اینکه مبلغ خریداری شده را به آنها
بازگردانند زندانیان بی دفاع به دلیل نبود روزنامه و یا سایر امکانات
رسانه در درون زندان امکان مطلع شدن از خبرها را ندارند و با خرید
تلویزیونها سعی دارند از اخبار کشور مطلع شوند.
یورشهای گارد زندان به سلول زندانیان بطور مستمر ادامه دارد و
آنها را مورد اذیت و آزار قرار می دهند. یورشها و اذیت وآزار با حضور رئیس
زندان ندامتگا کرج فردی به نام علی محمدی که پیش از این معاون زندان
گوهردشت کرج بود و از عوامل اجرای کشتار دهه ۶۰ می باشد .این فرد از
جنایتکاران علیه بشریت می باشد و به لحاظ روحی بیمار و دچار سادیسم اذیت و
آزار زندانیان است.
ولی فقیه آخوند علی خامنه ای جنایتکار علیه بشریت با شدت
گرفتن جنگ قدرت در درون رژیمش از طریق منصوبش آخوند مصلحی در وزارت
اطلاعات که شبکه ای از شکنجه گران در شکنجه گاه های مختلف به پا کرده است و
با بکار بردن شکنجه های قرون وسطایی زندانیان را وادار به اعترافات
تلویزیونی علیه خود می نماید تا از این طریق آنها را به اعدام و حبس های
سنگین محکوم نماید.آخوند مصلحی جنایتکار علیه بشریت که در لیست ناقضین بین
المللی حقوق بشر قرار داردبا این اعمال ضد بشری سعی دارد جو رعب و وحشت را
در جامعه ایجاد نماید.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم درمان کشیش
زندانی،مصادره تلویزیونهای زندانیان ویورشهای مستمر علیه زندانیان عقیدتی ،
سیاسی و زندانیان عادی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجع
بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و
سایر آخوندهای همدست وی به دادگاه های بین المللی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۳۰ اردیبهشت ۹۲ برابر با ۲۰ می ۲۰۱۳
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه
صبح امروز در اوین : محمد حیدری و کوروش احمدی به اتهام جاسوسی اعدام شدند
فعالان در تبعید : بنا بر
گزارشهای ارسالی به ” کمپین صلح فعالان در تبعید ” ؛ صبح امروز آقای محمد
حیدری , روزنامه نگار و کوروش احمدی , فعال سیاسی در محوطه زندان اوین به
دار آویخته شدند
اتهام این دو جاسوسی و همکاری با موساد و سیا اعلام شده است .
محمد حیدری ,از فعالان ملی مذهبی و از
همکاران بنیاد دکتر علی شریعتی است , فعالیت های حرفه ای روزنامه نگاری خود
را با «خرداد» به مدیرمسئولی عبدالله نوری شروع کرد. گزارش های تاریخی و
سیاسی وی بعدا در «فتح»، «یاس نو»، «وقایع اتفاقیه»، «نوروز»، «شرق» و
بسیاری دیگر از روزنامه های اصلاح طلب منتشر شد.
محمد
حیدری در آخرین یاداشت خود در وبلاگ زمستان نوشته است: “ما تنها از
استبداد بیزاریم. لابد برمیخورد این حرف به بازجوی محترم که «خب! از
استبداد بیزاری؟ باش. به ما چه ارتباطی دارد. ما که مستبد نیستیم. مملکت گل
و بلبل است و بحران هم که اصلا وجود ندارد و همهی مردم هم راضیاند و هیچ
ظلمی هم نشده است. اگر هم خدای نخواسته ظلمی شده باشد اتفاق ناخواستهای
است و خودسرانه بوده…عجب! چطور شد که باهوشترین و باسوادترینها و بهترین
جوانان و پیران مخالف شما شدند؟ بسیاری از عزیزترین دوستان ما اکنون
ماههاست که در زندانند و البته هیچ نکردهاند و فقط از استبداد بیزارند.
هیچ ایرادی بر شما وارد نیست؟ رها کنید دوستان ما را. احمد زیدآبادی مگر چه
کرده است؟ عماد بهاور، کیوان صمیمی، مسعود باستانی، بهمن احمدی، عیسی
سحرخیز، هنگامه شهیدی، و بسیاری دیگر…
ستمگری چه کمکی میکند به حل بحرانی که خود ساختهاید؟”
گفتنی است محمد حیدری، روزنامهنگار اصلاح طلب پیشتر، در نامه ای به دادستان تهران،
با اشاره به آشناییاش با رضا شهابی در زندان، به شرح وضعیت او پرداخته و
ضمن یادآوری آنچه در جریان اعتصاب منجر به فوت هدی صابر رخ داد، از جعفری
دولت آبادی خواسته بود تا دیر نشده و تا فاجعه دیگری بهوقوع نپیوسته، به
خواستهی حق و قانونی رضا شهابی توجه کند و همچنین درخواست دوستانش را که
از او میخواهند اعتصاب غذایش را پایان دهد و سلامتیاش را حفظ کند به گوش
او برساند
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه
وضیح عزتالله انتظامی درباره همراهی با مشایی در روز ثبت نام
توضیح عزتالله انتظامی درباره همراهی با مشایی در روز ثبت نام/ رفته بودم بنیادم را ثبت کنم، مرا به سالن انتخابات بردند
عزتاله انتظامی با انتشار نامهای خطاب به مردم ایران ماجرای همراه شدنش با اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدینژاد را در زمان نام نویسی نامزدهای ریاست جمهوری تشریح کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن کامل این نامه بدین شرح است:
«پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم...
برای مردم سرزمینم...
شنبه 21 ادریبهشت ماه 1392 ساعت 3 بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند " آماده باشید ماشین می آید دنبالتان". خوشحال شدم. ماه ها برای ثبت بنیاد دویده بودم.
چند روز قبل از مراسمِ اعطای نشانِ درجه یک هنری در بهمن ماه 1391 (که به علت بیماری نتوانستم در مراسم شرکت کنم) ما چند هنرمند منتخب را به دفتر ریاست جمهوری دعوت کردند تا از مزایای مادی و معنوی این نشان با خبرمان کنند. آنجا درخواست بنیاد فرهنگی و هنری را مطرح کردم. چند روز بعد آقای رییس جمهور نامه فوری زدند به وزرا ی مربوطه فرهنگ و ارشاد و کار... مدتی گذشت... نتیجه ای حاصل نشد.
ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته ی قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت می کرد به کسی که آن طرف خط بود گفت "بله ایشان آمدند." حرکت کردیم. راننده چراغِ گردانِ قرمز رنگ را بالای ماشین قرار داد، با سرعت خیابان ها را طی می کرد و شخص بی سیم به دست هم مرتب خبر می داد که ما کجا هستیم و کی میرسیم. من جلوی ماشین پهلوی راننده نشسته بودم. مردم با حیرت نگاهم می کردند که مرا با این ماشین و با این سرعت کجا می برند!
نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بی سیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود. دستور دادند از درب خیابان ولی عصر داخل شویم. به جلوی ساختمان رسیدیم. محوطه پر از مردهای پیر و جوان و پلیس بود. مرا پیاده و بلافاصله سوار ماشین دیگری کردند. مدارک و اسناد موزه قیطریه و بنیاد را با خودم برده بودم، حتی برای آقای بی سیم به دست هم مطالب خودم را تعریف کردم. خیلی با محبت گفت "چیزی نیست. انشاالله همین امروز تمام میشود."
ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصرعرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت با ما بیایید همین امروز انجام می دهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت می شد... دوندگی هایم به نتیجه میرسید و نگرانی هایم رفع میشد... "بنیاد فرهنگی و هنری عزت الله انتظامی"... ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم... گلدسته های مسجد نور... ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پراز پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت. به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند... به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رییس جمهورو مشایی و عده ای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعا خسته شده بودم... مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. مردِ جوانِ همراهم گفت باید برویم جلوتر. گفتم نمی توانم از اینجا تکان بخورم.
بههرحال او رفت و مرا تنها گذاشت. نمی دانستم آنجا چه خبر است فقط پر ازسروصدا و آدم های جورواجور بود... کمی گذشت... درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی ای که من روی آن نشسته بودم یک وری شد و به زمین افتادم. فقط سعی می کردم به زحمت پاهای جراحی شده ام را حفظ کنم که لگد نخورند و زیر دست و پا له نشوم. با داد و فریاد من بالاخره دو سه نفر به دادم رسیدند. صندلی را درست کردند و من را روی آن نشاندند. جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییس جمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من می آیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاس ها تند و تند عکس می گرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه گفتم چه شد؟ گفت "امروز که دیگه نمیشه بعدا انشاالله اوراق و براتون میاریم"...
مردم سرزمینم!
من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام... همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام... برای شما من همیشه همان عزتم... بچه ای از سنگلج...
بنیاد فرهنگی و هنری یادگاری است از من برای جوانان و مردم سرزمینم... آرزومندم این میراث ماندگار را همراه شما بنا کنم...
عزتالله انتظامی / جمعه، 27 اردی بهشت ماه 1392 / تهران »
عزتاله انتظامی با انتشار نامهای خطاب به مردم ایران ماجرای همراه شدنش با اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدینژاد را در زمان نام نویسی نامزدهای ریاست جمهوری تشریح کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن کامل این نامه بدین شرح است:
«پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم...
برای مردم سرزمینم...
شنبه 21 ادریبهشت ماه 1392 ساعت 3 بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند " آماده باشید ماشین می آید دنبالتان". خوشحال شدم. ماه ها برای ثبت بنیاد دویده بودم.
چند روز قبل از مراسمِ اعطای نشانِ درجه یک هنری در بهمن ماه 1391 (که به علت بیماری نتوانستم در مراسم شرکت کنم) ما چند هنرمند منتخب را به دفتر ریاست جمهوری دعوت کردند تا از مزایای مادی و معنوی این نشان با خبرمان کنند. آنجا درخواست بنیاد فرهنگی و هنری را مطرح کردم. چند روز بعد آقای رییس جمهور نامه فوری زدند به وزرا ی مربوطه فرهنگ و ارشاد و کار... مدتی گذشت... نتیجه ای حاصل نشد.
ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته ی قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت می کرد به کسی که آن طرف خط بود گفت "بله ایشان آمدند." حرکت کردیم. راننده چراغِ گردانِ قرمز رنگ را بالای ماشین قرار داد، با سرعت خیابان ها را طی می کرد و شخص بی سیم به دست هم مرتب خبر می داد که ما کجا هستیم و کی میرسیم. من جلوی ماشین پهلوی راننده نشسته بودم. مردم با حیرت نگاهم می کردند که مرا با این ماشین و با این سرعت کجا می برند!
نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بی سیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود. دستور دادند از درب خیابان ولی عصر داخل شویم. به جلوی ساختمان رسیدیم. محوطه پر از مردهای پیر و جوان و پلیس بود. مرا پیاده و بلافاصله سوار ماشین دیگری کردند. مدارک و اسناد موزه قیطریه و بنیاد را با خودم برده بودم، حتی برای آقای بی سیم به دست هم مطالب خودم را تعریف کردم. خیلی با محبت گفت "چیزی نیست. انشاالله همین امروز تمام میشود."
ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصرعرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت با ما بیایید همین امروز انجام می دهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت می شد... دوندگی هایم به نتیجه میرسید و نگرانی هایم رفع میشد... "بنیاد فرهنگی و هنری عزت الله انتظامی"... ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم... گلدسته های مسجد نور... ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پراز پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت. به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند... به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رییس جمهورو مشایی و عده ای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعا خسته شده بودم... مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. مردِ جوانِ همراهم گفت باید برویم جلوتر. گفتم نمی توانم از اینجا تکان بخورم.
بههرحال او رفت و مرا تنها گذاشت. نمی دانستم آنجا چه خبر است فقط پر ازسروصدا و آدم های جورواجور بود... کمی گذشت... درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی ای که من روی آن نشسته بودم یک وری شد و به زمین افتادم. فقط سعی می کردم به زحمت پاهای جراحی شده ام را حفظ کنم که لگد نخورند و زیر دست و پا له نشوم. با داد و فریاد من بالاخره دو سه نفر به دادم رسیدند. صندلی را درست کردند و من را روی آن نشاندند. جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییس جمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من می آیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاس ها تند و تند عکس می گرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه گفتم چه شد؟ گفت "امروز که دیگه نمیشه بعدا انشاالله اوراق و براتون میاریم"...
مردم سرزمینم!
من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام... همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام... برای شما من همیشه همان عزتم... بچه ای از سنگلج...
بنیاد فرهنگی و هنری یادگاری است از من برای جوانان و مردم سرزمینم... آرزومندم این میراث ماندگار را همراه شما بنا کنم...
عزتالله انتظامی / جمعه، 27 اردی بهشت ماه 1392 / تهران »
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه
هنگامی که خمینی وارد ایران شد
هنگامی که خمینی وارد ایران شد و در بهشت زهراگفت " ما آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم ، ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم " هیچ گروه و سازمان خوب به حرفهای این آخوند ، که نه میتوانست یک جمله فارسی را درست ادا کند ونه عربی را ، خوب گوش ندادند ! اگر خوب گوش داده بودند میتوانستند بدانند که این موجود "مفت و مجانی" را خیلی دوست دارد !!! این موجود به حرفهایش عمل کرد و همه چیز را برای خودش و آخوندها و خودیها مجانی کرد. مردم ایران را هم مجانی کرد !!! از طرف دیگر وقتی گفت" شما را به مقام اسانی میرسانیم " میخواست بگوید شما انسان نیستید ! این نکته را هیچیک از ما درک نکردیم ! آنجا که گفت " اقتصاد مال خر است " بازهم ما درک نکردیم که منظورش چیست . منظورش این بود که به همه آخوندها بگوید اقتصاد مال شماست و برای همین بود که آخوند ها از ابتدا خانه ها و اموال و شرکتهای مردم را مصادره و مال خود کردند. آخوند غفاری که قاتل هویدا هم بود اولین کسی بود که شرکت جوراب بافی ستارلایت را صاحب شد . ولی آخوندها چون خر و نادان بودند نتوانستند فکر کنند که هر کاری یک بازتاب ایجاد میکند. اینها فکر نکردند که مردم دارند یاد میگیرند که میتوان آخوند ها و فامیلشان را کتک زد ، شکنجه کرد ، اموالشان را مصادره کرد و نهایتا کشتشان . به این گفته قدیمی که " از مکافات عمل غافل مشو " کوچکترین توجهی نداشتند. کارهایی کردند که اکنون حق دارند بترسند که مردم روزی همین کارها را با خودشان و فامیل و نزدیکانشان بکنند !!!
فرمانده پلیس پس از چهار سال اعتراف کرد: سال ۸۸ ما بودیم که شیشهها را میشکستیم
فرمانده پلیس پس از چهار سال اعتراف کرد: سال ۸۸ ما بودیم که شیشهها را میشکستیم
******************************
اسماعیل احمدی مقدم٬ فرمانده پلیس پس از چهار سال مسئولیت تخریب اموال مردم از سوی نیروهای پلیس در حوادث سال ۸۸ را پذیرفت و ادعا کرد که حمله به سفارت بریتانیا «دام» بوده است.
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای احمدی مقدم این مطالب را روز دوشنبه (۲۳ اردیبهشت) در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران بیان کرده است.
وی گفته در جریان حوادث سال ۸۸ یکی از «ماموران پلیس» دچار شکستگی مهره میشود که همکاران وی از این حادثه «ناراحت» شده و اقدام به شکستن تمام شیشههای خودروها و خانههای محل حادثه میکنند.
در جریان ناآرامیهای سال ۸۸ تصاویری از این اقدام خرابکارانه ماموران پلیس منتشر شد که آن زمان مقامهای پلیس٬ نهادهای امنیتی و رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی این تصاویر را جعلی و مخربان را «اراذل» و «اوباشی» نامیدند که لباس پلیس پوشیدهاند.
با گذشت حدود چهار سال از آن حوادث و در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری٬ فرمانده کل پلیس اعتراف کرده که این تخریبها از سوی ماموران پلیس صورت گرفته بود و در آن زمان با عاملان این تخریبها «برخورد و خسارت مردم نیز پرداخته شده است.»
احمدی مقدم همچنین ادعا کرده که در جریان ناآرامیهای آن سال بیش از ۵۰۰ «مامور پلیس» زخمی شدند که به گفته وی این مسئله نشانه «خویشتنداری» پلیس بوده است.
وی همچنین گفته تعداد معترضان به نتیجه انتخابات قبل از ۳۱ خرداد سال ۸۸ حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده که در روزهای آخر به ۲۰ هزار نفر کاهش یافته بود.
این فرمانده پلیس در بخش دیگری از سخنان خود به حمله گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا اشاره کرده و اظهار کرده این حمله «دامی» بوده که از سوی اعضای سفارت این کشور برای مهاجمان پهن شده بود.
احمدی مقدم در این نشست به موضوع مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس نیز اشاره کرده و گفته با این وبلاگ نویس رفتارهایی انجام شده بود که در «حد» وی نبود و پلیس با عوامل مرگ ستار بهشتی نیز «برخورد» کرده است.
این فرمانده پلیس در پایان اظهار کرده است: «گشت ارشاد برای ما هم مطلوب نیست و ما از دستگاههایی که بتوانند این مسئولیت را از لحاظ فرهنگی بر عهده بگیرند و ما را از این نوع برخورد با مردم معاف کنند تشکر هم میکنیم.»
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه
پارسی نژاد پرست نیست (مگه کوروش بزرگ نژاد پرست بود؟)
رشتی بی غیرت نیست (مگه میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟)
مازندارانی کله ماهی خور نیست (مگه نیما کله ماهی خور بود؟)
لر هالو نیست (مگه لطف علی خان هالو بود؟)
ترک زبان عر عر نمیکه (مگه شهریار عرعر میکرد؟)
قزوینی همجنس باز نیست (مگه علامه دهخدا همجنس باز بود؟)
خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست (مگه دکتر شریعتی بادیه نشین بود)
شیرازی تنبل نیست ( مگه پارسایی تنبله )
...بلکه اینان ستونهای ایرانند.وقتی داریم از داخل ستونها رو خراب میکنیم دیگه نیازی به دشمن خارجی نداریم. . .
نه نه نه من رای نمیدهم
به آنچه که مرا صد پاره کرده است
هم میهن مرا آواره کرده است
به قتل بی دلیل به حاکم رذیل
به دشمن قلم به قاضی ذلیل
من رای نمیدهم رای نمیدهم
به چوبه های دار به جنگ و کارزار
به فقر ملتی در اوج افتخار
به اختیار تام
به مرگ و انهدام
به وحشت مدام به قهر و انتقام
من رای نمیدهم
به کشتن نفس با خنجر هوس
بر مرگ بی صدا در گوشه قفس
به آنکه در زمین با نام عدل و دین
بر باد داده است آن میهن مهین
من رای نمیدهم رای نمیدهم......
ممکن است که شما جنایتکار نباشید ولی اگر با دانستن به اینکه شما جنایتکاران را با رای خود تایید میکنید در جنایت آنها شریک هستید..
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه
ایرانی به چه روزی افتاده است
در حالیکه جمهوری اسلامی در بدترین و ضعیف ترین دوران حاکمیت خود بسر می برد عده ای همچون اصلاح طلبان ورشکسته خاک در چشم مردم می پاشند و دوباره مبلغ موضع انتخاب بین بد و بدتر شده اند. آنها تنها راه نجات را (بخوان نجات رژیم را) در رای دادن به هاشمی رفسنجانی می دانند.
آنها فراموش کرده اند که شرایط فعلی خود محصول همین انتخاب بین بد و بدتر در گذشته است. راه چاره فقط سرنگونی این جانیان است!
ایرانی به چه روزی افتاده است، که باید عکسها و لینک های یک مشت آخوند شپشوی تبهکار را برای انتصابات در ایران پست کند، حال آدم دیگر از دیدن این جنایتکاران بهم میخورد. شرکت در انتخابادت (انتصابات) شرکت در جنایت و قتل هم میهنان خود است.
آنجا که آزادی نیست، اگر رأی دادن چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند که رای بدهید.
آنها فراموش کرده اند که شرایط فعلی خود محصول همین انتخاب بین بد و بدتر در گذشته است. راه چاره فقط سرنگونی این جانیان است!
ایرانی به چه روزی افتاده است، که باید عکسها و لینک های یک مشت آخوند شپشوی تبهکار را برای انتصابات در ایران پست کند، حال آدم دیگر از دیدن این جنایتکاران بهم میخورد. شرکت در انتخابادت (انتصابات) شرکت در جنایت و قتل هم میهنان خود است.
آنجا که آزادی نیست، اگر رأی دادن چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند که رای بدهید.
نه رای نمی دهیم
چو دشمن رهبر این کاروان است
نه ایرانی، نه ایران در امانست
بزرگان پیش ازاین گفتند و دیدیم
که ملا آفت مُلکِ کیان است
آزادی ایران تنها به دست خودایرانی ممکن است
روز رستاخيز نزديك است , ما مي توانيم , چون ما هستيم.
تصور اینکه می توان این نظام را از راه برگزاری انتخابات نمایشی و بطور تدریجی اصلاح کرد، توهمی بیش نیست. پس از سه دهه بازداشت، زندانی کردن، شکنجه و کشتار کنشگران سیاسی، عقیدتی، مدنی و کارگری و فساد گسترده حاکمان و همچنین شدت یافتن سرکوب شهروندان کشورمان در خیابان ها، به ویژه پس از خرداد۸۸، مشروعیت کل نظام، توسط بخش های مختلف جامعه با گستردگی بیشتری به چالش کشیده شده است.
نه ایرانی، نه ایران در امانست
بزرگان پیش ازاین گفتند و دیدیم
که ملا آفت مُلکِ کیان است
آزادی ایران تنها به دست خودایرانی ممکن است
روز رستاخيز نزديك است , ما مي توانيم , چون ما هستيم.
تصور اینکه می توان این نظام را از راه برگزاری انتخابات نمایشی و بطور تدریجی اصلاح کرد، توهمی بیش نیست. پس از سه دهه بازداشت، زندانی کردن، شکنجه و کشتار کنشگران سیاسی، عقیدتی، مدنی و کارگری و فساد گسترده حاکمان و همچنین شدت یافتن سرکوب شهروندان کشورمان در خیابان ها، به ویژه پس از خرداد۸۸، مشروعیت کل نظام، توسط بخش های مختلف جامعه با گستردگی بیشتری به چالش کشیده شده است.
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه
انتخابات...???
انگار فقط خامنه ای ثبت نام نکرده
------------------------------ ------------------------------ ---------------
صدا و سیمای رژیم: علی اکبر ولایتی برای نامزدی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
سعید جلیلی نیز با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. جلیلی هم اکنون دبیر شورای عالی امنیت است.
محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی دولت اصلاحات با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
رامین مهمانپرست با حضور در ستاد انتخابات به عنوان داوطلب نامزدی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد. وی هم اکنون سخنگوی وزارت امور خارجه است.
منوچهر متکی با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
وی در پاسخ به پرسش های خبرنگاران درخصوص این که با توجه به مشخص شدن نامزدی حجت الاسلام ابوترابی فرد چرا شما نام نویسی می کنید؟ هیچ پاسخی نداد و گفت: در نشست خبری رسمی پاسخ می دهم.
------------------------------
صدا و سیمای رژیم: علی اکبر ولایتی برای نامزدی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
سعید جلیلی نیز با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. جلیلی هم اکنون دبیر شورای عالی امنیت است.
محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی دولت اصلاحات با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
رامین مهمانپرست با حضور در ستاد انتخابات به عنوان داوطلب نامزدی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد. وی هم اکنون سخنگوی وزارت امور خارجه است.
منوچهر متکی با حضور در ستاد انتخابات کشور برای نامزدی این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد.
وی در پاسخ به پرسش های خبرنگاران درخصوص این که با توجه به مشخص شدن نامزدی حجت الاسلام ابوترابی فرد چرا شما نام نویسی می کنید؟ هیچ پاسخی نداد و گفت: در نشست خبری رسمی پاسخ می دهم.
جوانی با چاقو وارد مسجد شد
گفت:بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرماشد...
بلاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :آری من مسلمانم !
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت :دنبال من بیا !!
پیرمرد بدنبال جوان راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می خواهد تمام آنها را قربانی کند و به کمک احتیاج دارد ...
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد برو و شخص دیگری را برای کمک بیاور ، جوان با چاقو خون آلود به مسجد بازگشت و پرسید : آیا مسلمان دیگری بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان میکردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز دوختند...
پیشنماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید...به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود ...!!!!
گفت:بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرماشد...
بلاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :آری من مسلمانم !
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت :دنبال من بیا !!
پیرمرد بدنبال جوان راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می خواهد تمام آنها را قربانی کند و به کمک احتیاج دارد ...
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد برو و شخص دیگری را برای کمک بیاور ، جوان با چاقو خون آلود به مسجد بازگشت و پرسید : آیا مسلمان دیگری بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان میکردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز دوختند...
پیشنماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید...به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود ...!!!!
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه
این پــــــــــرچم من نیست بسوزانید !
اسم وسطش خدای من نیست بسوزانید !
آن بزرگ دورش، اکبر من نیست بسوزانید !
چـــــون الله شمـــــاهاست بسوزانید !
آن سبـــــــــز کــه فتنه شد بسوزانید !
صلــــحِ سفید، افسانه شد بسوزانید !
سرخی رویش به شماهاست بسوزانید !
فقط زردی او ماند به ایـــــــران بسوزانید !
به آتش کشيدن تصاوير خامنه ای و احمدی نژاد و پرچم الله توسط تظاهر کنندگان عراقی
اشتراک در:
پستها (Atom)