بار دیگر رژیم منحوس ولایت فقیه در میانه ی بحرانهای مرگبار با ارتکاب به جنایتی ضد بشری ماهیت ارتجاعی و قرون وسطایی خود را به معنی واقعی کلمه به نمایش گذاشت. اعدام شانزده زندانی سیاسی هموطن بلوچ در زندان زاهدان و اعدام زندانی سیاسی کرد حبیب الله گلپری پور در زندان ارومیه به تلافی کشته شدن پاسداران در شرق و غرب کشور تنها نشان دهنده توحش غیر قابل تصور و ماهیت ضد بشری و قرون وسطایی رژیم منحوس ولایت فقیه است. این همان الگویی است که در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و پیشتر از آن در اعدامهای سالهای آغازین دهه شصت مورد استفاده قرار گرفت. یعنی توحش غیر قابل تصور از سوی حکومتی که گمان می کند با ترویج رعب و وحشت می تواند از سرنگونی محتوم نجات یابد. یعنی به بن بست رسیدن و استیصال مطلق حکومتی که جز در سایه اعدام و شکنجه پا برجا نیست. یعنی مهر تایید دیگری بر این حقیقت تاریخی که «افعی کبوتر نمی زاید». توحش ضد بشری اینچنینی در هنگامه دعاوی مضحکِ «اعتدال» مشت محکم دیگری بر دهان کاسه لیسانِ بارگاه جهل و جنایت است که سخن از اصلاح ولایت فقیه می زنند. چه چیزی قرار است اصلاح شود؟ آیا ماهیت شیطان و اهریمن اصلاح پذیر است؟ اعدام یکباره شانزده زندانی سیاسی به بهانه ارتباط با «اشرار مسلح» و اذعان علنی به ماهیت انتقام جویانه ی این حرکت شنیع چه چیزی جز جوهره قرون وسطایی و ضد بشری حکومت ملایان را فریاد می زند؟ کجا رفت دعاوی مضحک و فریبنده «اعتدال» که توسط بوق های تبلیغاتی ارتجاعی- استعماری باز پخش می گشت. این دولت به اصطلاح «تدبیر و امید» چه دستاوردی داشته است؟ آیا دعوت به شرکت در خیمه شب بازی خرداد 92 توسط عده ای از «خیانت کاران حرفه ای» به جز باز کردن دست کارگردان «سیرک جمهوری اسلامی» در سرکوب از یک طرف و فریب جامعه جهانی از طرف دیگر دستاورد دیگری نیز در پی داشته است؟ نیم نگاهی به کابینه گماشته روضه خوان علی خامنه ای آشکارا مشخص می کند این امنیتی ترین کابینه حیات جمهوری اسلامی برای «سرکوب حداکثری» در داخل و «فریب حداکثری» در خارج طراحی شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر