۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

اکنون پس از گذشت سی و شش سال چاره چیست، چه باید کرد؟


آیا باید مانند نیروهای ورشکسته سیاسی دست روی دست گذاشت و با رهنمودهای انتزاعی و شعار های خیالی بی مصرف، به امید حرکتی خودجوش از میان مردم نشست، تا به سرنگونی رژیم منتهی بگردد ؟؟؟ 
آیا باید به امید کشورهای خارجی که تنها و تنها به منافع خویشتن می اندیشند و نه بیشتر و نه کمتر نشست؟؟؟

آیا وقت آن نرسیده است که انسانهای مسئولیت پذیر و دلسوز برای مبارزه با این رژیم ددمنش و مکار، آلترناتیوی منسجم ، روشمند و کارسازسازی را بوجود بیاورند؟؟؟

بدون تردید رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی برغم گسترش فرهنگ جهل و نادانی ، مسخ اراده میلیونها ایرانی، سرکوب و کشتار روزافزون مردم به انتهای خط نزدیک شده است.

بدیهی ست که مرگ رژیم در گرو ایجاد یک آلترناتیو رنکارنگ و منسجم است آلترناتیوی که در آن از قدرت ، توانایی و ظرفیت آگاهان و کارشناسان دلسوز داخل و خارج از کشور بهره بگیرد و هدف اصلی خود را در کنار سرنگونی رژیم ، ساختن جامعه ای مرم سالار که در آن ارزش و کرامت انسانی والاتر از مذهب و هر ایده دیگری باشد، قرار بدهد. 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر