اسلام یک نظام اجتماعی است که فراتر از تضادهای طبقاتی، با مدرنیته، ازادی و حقوق شهروندی در تضاد صددرصد قرار دارد.
یکی از مهمترین پارامترهایی که پس از سرنگونی رژیم شاه منجر به تسخیر قدرت سیاسی از سوی خمینی گردید، نقش تعیین کننده مذهب و بویژه اسلام سیاسی در جامعه ایران است .
شوربختانه در این دوره پرطلاطم و حساس ، به نقش تعیین کننده مذهب از سوی بسیاری از شهروندان، روشنفکران بویژه مارکسیستها و مارکسیستهای اسلامی، توجه دقیقی نشد. خیل عظیمی از آنها خویشتن را با تزهای کلیشه ها واری که از درون تئوریها و کتابهای پیامبران چپ ، مارکسیست و اسلامی بیرون اوردند بودند ،مشغول نمودند. و نگاه انها به بافت جامعه سنتی مذهبی ایران یک نگاه نطری و ذهنی وار بود. آنها این مهم را فراموش نمودند، که تحلیل های طبقاتی شان در جامعه ای مانند ایران که در آن فرهنگ اسلامی جند صد سال است که نهادینه شده ، از اعتبار خاصی برخوردار نخواهد بود و نیست. زیرا تاکنون ریشه های این فرهنگ فراتر از تضاد های طبقاتی، جامعه ایران را به قهقرا کشانده است.
در واقع , اسلام خود یک نظام اجتماعی است که فراتر از تضاد بین طبقات، با مدرنیته، ازادی، و برابری در تضاد صددرصد قرار دارد.
شوربختانه خیل عظیمی از بازماندگان این روشنفکران، نیروها و سازمانهای سیاسی چپ هنوز مساله عمده جامعه ایران را تضاد طبقاتی می بینند و علاج آنرا تحقق سوسیالیسم از کانال پیروزی طبقه کارگر و زحمتکش..
در واقع پس از سه دهه و نیم هنور آنها به همین نظریات پایبندند و سایتها و نشریات خود را با شعارهای ذهنی و دور از تحقق تزیین می نمایند. بدیهی است که به امید این آقایان که سالیان سال در درون تئوری های مرده خود دست و پا می زنند و واقعیات جامعه مذهبی ، سنتی ایران را تنها با عینک پیامبران خود می بینند ، نمی توان نشست.
یکی از مهمترین پارامترهایی که پس از سرنگونی رژیم شاه منجر به تسخیر قدرت سیاسی از سوی خمینی گردید، نقش تعیین کننده مذهب و بویژه اسلام سیاسی در جامعه ایران است .
شوربختانه در این دوره پرطلاطم و حساس ، به نقش تعیین کننده مذهب از سوی بسیاری از شهروندان، روشنفکران بویژه مارکسیستها و مارکسیستهای اسلامی، توجه دقیقی نشد. خیل عظیمی از آنها خویشتن را با تزهای کلیشه ها واری که از درون تئوریها و کتابهای پیامبران چپ ، مارکسیست و اسلامی بیرون اوردند بودند ،مشغول نمودند. و نگاه انها به بافت جامعه سنتی مذهبی ایران یک نگاه نطری و ذهنی وار بود. آنها این مهم را فراموش نمودند، که تحلیل های طبقاتی شان در جامعه ای مانند ایران که در آن فرهنگ اسلامی جند صد سال است که نهادینه شده ، از اعتبار خاصی برخوردار نخواهد بود و نیست. زیرا تاکنون ریشه های این فرهنگ فراتر از تضاد های طبقاتی، جامعه ایران را به قهقرا کشانده است.
در واقع , اسلام خود یک نظام اجتماعی است که فراتر از تضاد بین طبقات، با مدرنیته، ازادی، و برابری در تضاد صددرصد قرار دارد.
شوربختانه خیل عظیمی از بازماندگان این روشنفکران، نیروها و سازمانهای سیاسی چپ هنوز مساله عمده جامعه ایران را تضاد طبقاتی می بینند و علاج آنرا تحقق سوسیالیسم از کانال پیروزی طبقه کارگر و زحمتکش..
در واقع پس از سه دهه و نیم هنور آنها به همین نظریات پایبندند و سایتها و نشریات خود را با شعارهای ذهنی و دور از تحقق تزیین می نمایند. بدیهی است که به امید این آقایان که سالیان سال در درون تئوری های مرده خود دست و پا می زنند و واقعیات جامعه مذهبی ، سنتی ایران را تنها با عینک پیامبران خود می بینند ، نمی توان نشست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر